English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undercool U خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
hectic U دارای تب لازم
qualified U دارای شرایط لازم
isometric U دارای یک میزان
isometrics U دارای یک میزان
self execuiting U دارای ماده لازم الاجرا
cretins U شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
cretin U شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
rank and file U نفرات
replacements U جایگزینی نفرات
man U گماردن نفرات
mans U گماردن نفرات
replacement U جایگزینی نفرات
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
gun section U یک قبضه توپ با نفرات
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
strength U توان رزمی تعداد نفرات
scramble net U تور بار یا فرود نفرات
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
bunks U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunk U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
circle of position U دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
bindings U لازم الاجرا لازم
binding U لازم الاجرا لازم
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
short-handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
less than U کمتر از
less U کمتر
much less U کمتر
lesser U کمتر
Lt U کمتر از
infrequently U کمتر
minor U کمتر
short U کمتر
in a less degree U کمتر
shortest U کمتر
minus U کمتر
shorter U کمتر
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
low price U قیمت کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
sub- U در معنای کمتر
minority U بخش کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
minorities U بخش کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
stroked U راندن کمتر از فرفیت
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
shoat U خوک کمتر از یک سال
under- U پایین تراز کمتر از
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
under U پایین تراز کمتر از
stroke U راندن کمتر از فرفیت
strokes U راندن کمتر از فرفیت
stroking U راندن کمتر از فرفیت
below par U کمتر از بهای اسمی
below par U کمتر از ارزش اسمی
short-change U کمتر پول دادن
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
underquote U کمتر مظنه دادن
short-changing U کمتر پول دادن
short-changes U کمتر پول دادن
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
short-changed U کمتر پول دادن
underprice U قیمت کمتر از رقیب
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
infants U بچه کمتر ازهفت سال
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
infant U بچه کمتر ازهفت سال
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
factorial U حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
eagles U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
low speed communications U ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
eagle U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fasts U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fast U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
to shunt somebody aside U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimaxes U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
to put somebody on the back burner U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
anticlimax U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
hood U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
run U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
hoods U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
complement U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
cam ground piston U پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
complemented U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
bell 0 U فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
complements U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
broad arrow engine U موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
incidents U لازم
incident U لازم
requirement U لازم
necessary U لازم
irrevocable U لازم
intransitive U لازم
needful U لازم
preequisite U لازم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com