Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lobation
U
دارای نرمه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lobated
U
دارای نرمه
lobate
U
دارای نرمه
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be fraught
[with]
U
دارای ... بودن
venosity
U
دارای ورید بودن
dichromatism
U
دارای دو رنگ بودن
phonate
U
دارای صوت بودن
to have something
U
دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
دارای چیزی بودن
dichroism
U
دارای دو رنگ بودن
snake
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snaked
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snakes
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
biracialism
U
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
monogenesis
U
دارای یک ریشه یا اصل بودن
scepter
U
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
avail
U
بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominating
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominated
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominate
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
lobe
U
نرمه
fontanelle
U
نرمه سر
lobes
U
نرمه
fine gravel
U
نرمه شن
lobule
U
نرمه کوچک
earlobes
U
نرمه گوش
earlobe
U
نرمه گوش
lobulate
U
نرمه دار
lobe of the car
U
نرمه گوش
lappet
U
نرمه گوش
drizzle
U
نرمه باران
drizzled
U
نرمه باران
drizzles
U
نرمه باران
shivers
U
نرمه سنگ
drizzling
U
نرمه باران
cartilage
U
نرمه استخوان
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
gristle
U
غضروف نرمه استخوان
chondroid
U
مانند نرمه استخوان
sural
U
وابسته به نرمه ساقه پا
lobular
U
شبیه نرمه گوش
gristliness
U
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
shimmer
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
filler
U
خاکه سنگ نرمه سنگ
calf
نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
fillers
U
خاکه سنگ نرمه سنگ
calves
U
نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
lappets
U
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
U
بودن واقع بودن
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
three-legged
U
دارای سه پا
odoriferous
U
دارای بو
bilabiate
U
دارای دو لب
three legged
U
دارای سه پا
fraught with
U
دارای
trilinear
U
دارای سه خط
iodic
U
دارای ید
footy
U
دارای پا
glochidiate
U
دارای مو
miasmatic
U
دارای دمه بد بو
hook-nosed
U
دارای بینی کج
papillose
U
دارای برامدگی
bimolecular
U
دارای دوملکول
bimorphemic
U
دارای دوشکل
bicentric
U
دارای دومرکز
nucleate
U
دارای هسته
privileged
U
دارای امتیاز
sensitive
U
دارای حساسیت
hectic
U
دارای تب لازم
monatomic
U
دارای یک جوهرفرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com