English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
high U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highs U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
polyploid U دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
gurnard U نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
ganoid U دارای فلسهای سخت وبراق سگ ماهی
haplont U موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
sparling U ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
flukes U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
fluke U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
protons U هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
proton U هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
grains U نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
excesses U زیادی
abundance U زیادی
frequentness U زیادی
nimiety U زیادی
overly U زیادی
surplus U زیادی
immensity U زیادی
profuseness U زیادی
profoundness U زیادی
surpluses U زیادی
unduly U زیادی
superfluous U زیادی
excess U زیادی
intenseness U زیادی
infiniteness U زیادی
extras U زیادی
extra- U زیادی
extra U زیادی
numerousness U زیادی
superfluity U زیادی
enormousness U زیادی
wealth U زیادی
greatly U به زیادی
inordinacy U زیادی
greatness U زیادی
muchness U زیادی
profoundly U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
intensity U زیادی
supervacaneous U زیادی
undue U زیادی
excessiveness U زیادی
excrescent U زیادی
excrescential U زیادی
immenseness U زیادی
redundance U زیادی
extremeness U زیادی
hugeness U زیادی
heaviness U زیادی
immoderacy U زیادی
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
clogs U زیادی پرکردن
hyperacidity U زیادی اسید
clog U زیادی پرکردن
clogged U زیادی پرکردن
for long U مدت زیادی
largely U تا درجه زیادی
to a degree U تادرجه زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
exorbitance U زیادی افراط
extensiveness U کثرت زیادی
interleaf U برگ زیادی
overblance U زیادتی زیادی
over production U محصول زیادی
outgrowth U گوشت زیادی
increscent U زیادی توسعه
riffraff U زیادی توده
inordinateness U زیادی بی اندازگی
fuzz ball U گوشت زیادی
overweight U وزن زیادی
gaudery U پیرایههای زیادی
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
growth U گوشت زیادی تومور
extra- U موضوعی که زیادی است
so U خیلی باین زیادی
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
quite a number of people U عده زیادی از مردم
it was a U مبلغ زیادی بود
extra U موضوعی که زیادی است
exairesis U برش اندام زیادی
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
growths U گوشت زیادی تومور
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
excess U مقدار زیادی از چیزی
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
long a go U مدت زیادی پیش
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
oversale U پیش فروش زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
many of them U عده زیادی از انها
long ago U مدت زیادی پیش
odd come short U زیادی باقی مانده
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
extras U موضوعی که زیادی است
excesses U مقدار زیادی از چیزی
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com