Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
highbred
U
دارای تربیت یانجابت خانوادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
heraldry
U
نجباوعلائم نجابت خانوادگی نشان نجابت خانوادگی
well-bred
U
با تربیت تربیت شده
familial
U
خانوادگی
domestic
U
خانوادگی
family farm
U
مزرعه خانوادگی
family industry
U
صنعت خانوادگی
clannishness
U
هواداری خانوادگی
removed
U
فاصله خانوادگی
family names
U
اسم خانوادگی
patronymic
U
نام خانوادگی
homophyly
U
شباهت خانوادگی
family background
U
پیشینه خانوادگی
family asset
U
دارائی خانوادگی
family name
U
نام خانوادگی
family name
U
اسم خانوادگی
surname
U
نام خانوادگی
domestic problem
U
مساله خانوادگی
surnames
U
نام خانوادگی
family names
U
نام خانوادگی
washerwoman
U
زن رختشوی خانوادگی
family allowances
U
مقرری خانوادگی
emblazonry
U
نشان خانوادگی
household system
U
نظام خانوادگی
nobility
U
اصالت خانوادگی
blazon
U
نشان خانوادگی
family neurosis
U
روان رنجوری خانوادگی
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
domestically
U
بطور خانوادگی و اهلی
vendettas
U
دشمنی خونی خانوادگی
vendetta
U
دشمنی خونی خانوادگی
coat armour
U
زره ونشانهای خانوادگی
heraldry
U
ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
maiden names
U
نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
emblazon
U
بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن
scutcheon
U
سپر سپرحاوی نشان خانوادگی
blazonry
U
علامت یانشان نجابت خانوادگی
maiden name
U
نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
tied down
<idiom>
U
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
hestia
U
الهه اجاق خانوادگی وشهرها
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
He cant be tied down to family life.
U
پای بند زندگی خانوادگی نیست
blood feud
U
کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
king of arms
U
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
hatchment
U
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
nurture
U
تربیت
manner
U
تربیت
nurtured
U
تربیت
unpolished
U
بی تربیت
education
U
تربیت
cultivation
U
تربیت
randy
U
بی تربیت
nurtures
U
تربیت
grossing
U
بی تربیت
grossest
U
بی تربیت
grosses
U
بی تربیت
grossed
U
بی تربیت
gross
U
بی تربیت
upbringing
U
تربیت
grosser
U
بی تربیت
mannerless
U
بی تربیت
ill-bred
U
بی تربیت
well bred
U
با تربیت
pedagogy
U
تربیت
barbarous
U
بی تربیت
ill mannered
U
بی تربیت
genteelness
U
تربیت
uncivilly
U
بی تربیت
gentrice
U
تربیت
uncivil
U
بی تربیت
gentlest
U
با تربیت
gentry
U
تربیت
bearish
U
بی تربیت
half bred
U
بی تربیت
good breeding
U
تربیت
caddish
U
بی تربیت
unmannerly
U
بی تربیت
gentle
U
با تربیت
lowbred
U
بی تربیت
nurturing
U
تربیت
mannerliness
U
تربیت
blowzed
U
بی تربیت
gentler
U
با تربیت
churl
U
بی تربیت
impolite
U
بی تربیت
low bred
U
بی تربیت
chuff
U
بی تربیت
true bred
U
با تربیت
ill bred
U
بی تربیت
educate
U
تربیت کردن
give lessons
U
تربیت کردن
teach
U
تربیت کردن
reeducation
U
تربیت مجدد
rudesby
U
ادم بی تربیت
instruct
U
تربیت کردن
to bring up
U
تربیت کردن
train
[teach]
U
تربیت کردن
undisiplined
U
تربیت نشده
reared
U
تربیت کردن
rearing
U
تربیت کردن
education
U
تعلیم و تربیت
educative
U
تربیت امیز
cultured
U
تربیت شده
genteel
U
تربیت شده
made
U
تربیت شده
schooling
U
تربیت اسب
physical education
U
تربیت بدنی
rears
U
تربیت کردن
educates
U
تربیت کردن
carl
U
ادم بی تربیت
genteely
U
از روی تربیت
teacher training
U
تربیت معلم
an a woman
U
زن تربیت شده
boor
U
ادم بی تربیت
abetting
U
تربیت کردن
abetted
U
تربیت کردن
educating
U
تربیت کردن
educate
U
تربیت کردن
accomplished
U
تربیت شده
hoyden
U
روستایی بی تربیت
cads
U
ادم بی تربیت
cad
U
ادم بی تربیت
abet
U
تربیت کردن
abets
U
تربیت کردن
boors
U
ادم بی تربیت
fish culture
U
تربیت ماهی
train
U
تربیت کردن
school
U
تربیت اسب
trained
U
تربیت کردن
steerage
U
اداره تربیت
trainable
U
تربیت پذیر
rear
U
تربیت کردن
schools
U
تربیت اسب
trains
U
تربیت کردن
ineducable
U
غیر قابل تربیت
culture of bees
U
پرورش یا تربیت زنبور
school
U
تادیب یا تربیت کردن
housebroken
U
حیوان تربیت شده
zootechnical
U
وابسته به فن تربیت حیوانات
computer based training
U
تربیت مبتنی بر کامپیوتر
schools
U
تادیب یا تربیت کردن
correctional institution
U
کانون اصلاح و تربیت
educationally
U
از راه تعلیم و تربیت
motor education
U
تعلیم و تربیت حرکتی
aviculture
U
تربیت مرغ مرغداری
underbred
U
نااصل زاده بی تربیت
manege
U
محل تربیت اسب
disciplinary
U
تادیبی وابسته به تربیت
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
reclaim animal
U
حیوانات وحشی تربیت شده
gentry
U
مردمان محترم و با تربیت اصالت
carle
U
شخص پست ادم بی تربیت
civility
U
نجابت ورفتار خوب تربیت
ill bred
U
غیر متمدن بد تربیت شده
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
thorough paced
U
بهمه جور قدم تربیت شده
zootechny
U
روش تربیت و رام کردن جانوران
manege
U
مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
wcce
U
کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
trainable mentally retarded
U
عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
zootechnics
U
روش تربیت ورام کردن جانوران
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
falconry
U
تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
espalier
U
چوب بندی برای تربیت نهال میوه
the churach built him up
U
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
espalir
U
چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
water dog
U
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
dressage
U
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
coach dog
U
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
zootechnician
U
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
halterbreak
U
کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
initialling
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initials
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialled
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialed
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialing
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initial
U
نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
probation
U
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com