English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plenipotentiaries U دارای اختیار تام
plenipotentiary U دارای اختیار تام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
magisterial U مطلق دارای اختیار
plenipotentiaries U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
plenipotentiary U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
invested with power U دارای اختیار
plenipotent U دارای اختیار مطلق
Other Matches
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
willed U اختیار
wills U اختیار
will U اختیار
authorisations U اختیار
authorization U اختیار
warranting U اختیار
warrants U اختیار
voluntariness U اختیار
mandate U اختیار
spontaneous generation U بی اختیار
mandating U اختیار
mandated U اختیار
liberty U اختیار
controls U اختیار
controlling U اختیار
control U اختیار
warranted U اختیار
authority U اختیار
attribution U اختیار
spontaneous U بی اختیار
involuntarily U بی اختیار
mandates U اختیار
freedom of the will U اختیار
involuntary U بی اختیار
warrant U اختیار
liberties U اختیار
clearance U اختیار
tested U اختیار
test U اختیار
incoercible U بی اختیار
credential U اختیار
options U اختیار
at the d. of U به اختیار
option U اختیار
tests U اختیار
vetoing U حق و اختیار
vetoes U حق و اختیار
unconscious U بی اختیار
unconsciously U بی اختیار
veto U حق و اختیار
vetoed U حق و اختیار
free will U اختیار
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
full power of attorney U اختیار نامه
certificate of authority U اختیار نامه
carte blanche U اختیار تام
letter of attorney U اختیار نامه
power of procuration U اختیار نامه
power of authority U اختیار نامه
options U اختیار معامله
to be a master of U در اختیار خودداشتن
to follow a profession U پیشهای را اختیار
jurisdication U اختیار قانونی
to make one's option U اختیار کردن
in the saddle U صاحب اختیار
adopter U اختیار کننده
warrant of attorney U اختیار نامه
adoption U اختیار اتخاذ
power of attorney U اختیار نامه
carte blanche U اختیار نامحدود
adopted U اختیار شده
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
commander's call U در اختیار فرماندهی
authorizations U اختیار اجازه
empowering U اختیار دادن
empowers U اختیار دادن
empowered U اختیار دادن
empower U اختیار دادن
authorise U اختیار دادن
absolute authortity U اختیار مطلق
option U اختیار معامله
body english U چرخش بی اختیار
at the mercy of U در اختیار دستخوش
will adjust U اتش به اختیار
Delegation of Authority U تفویض اختیار
enables U اختیار دادن
fire at will U اتش به اختیار
enable U اختیار دادن
fix on U اختیار کردن
as you wish U به اختیار شماست
power U اقتدار و اختیار
powered U اقتدار و اختیار
powering U اقتدار و اختیار
powers U اقتدار و اختیار
governments U عقل اختیار
government U عقل اختیار
enabled U اختیار دادن
cartle blanche U اختیار نامحدود
enabling U اختیار دادن
seller's option U اختیار فروشنده
cart blanche U اختیار نامحدود
jurisdiction U اختیار قانونی
catching U در اختیار گرفتن توپ
To authorize someone. U به کسی اختیار دادن
discretionally U مطابق میل و اختیار
run the show U اختیار داری کردن
option U اختیار خریدیا فروش
ship will adjust U ناو اتش به اختیار
he wept involuntarily U بی اختیار گریه کرد
to rule the roast U اختیار داری کردن
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
lock option U اختیار کاربرد قفل
take over in charge U تحت اختیار دراوردن
to have the run of a house U اختیار خانهای را داشتن
fire at will U اتش به اختیار خود
invested with power U اختیار داده شده
spontaneously U به طیب خاطر بی اختیار
options U اختیار خریدیا فروش
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
bureau U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
bureaus U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
accredit U معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting U معتبر ساختن اختیار دادن
accredits U معتبر ساختن اختیار دادن
authorises U اختیار دادن تصویب کردن
authorize U اختیار دادن تصویب کردن
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
local option U اختیار تعیین محل معینی
authorizes U اختیار دادن تصویب کردن
authorizing U اختیار دادن تصویب کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
delegation of authority U دادن اختیار انجام عمل
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
It is beyond my authority(control). U اینکار از اختیار من خارج است
authorising U اختیار دادن تصویب کردن
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
suzerain U اختیار دار کشور حکومت مطلقه
to delegate one's authority to somebody U به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
to empower somebody to do something U اختیار دادن به کسی برای کاری
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
fiefdoms U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
as your please U هر طور میل شما است اختیار با شماست
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
fiefdom U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
When drink enters, wisdom departs. <proverb> U آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
DD/D U نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
adjunct register U ثبات بیت که در آن بیتهای ابتدایی اطلاعات کنترلی و سایر بیتها در اختیار برنامه است
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
empowering U اختیار دادن وکالت دادن
empowered U اختیار دادن وکالت دادن
empowers U اختیار دادن وکالت دادن
empower U اختیار دادن وکالت دادن
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
authorized U در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
to opt between alternatives U یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
three legged U دارای سه پا
trilinear U دارای سه خط
bilabiate U دارای دو لب
iodic U دارای ید
glochidiate U دارای مو
fraught with U دارای
odoriferous U دارای بو
three-legged U دارای سه پا
footy U دارای پا
windiness U دارای باد
equivocal U دارای دومعنی
tricuspidate U دارای سه لخت
backed U دارای پشت
acetylate U دارای ریشهء
in power U دارای اختیارات
indued with charm U دارای فریبندگی
acetylize U دارای ریشهء
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com