English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
so U خیلی باین زیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
hereto U باین
hereunto U باین
hereat U باین
hereat U باین دلیل
to this effect U باین معنی
hereof U متعلق باین
hereaway U باین طرف
so large U باین بزرگی
so soon U باین زودی
In this order. In this way. U باین ترتیب
many happy returns of the day U صد سال باین سالهابرسید
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
I have finally come to the conclusion that… U با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
so much for that U تا اینجاراجع باین موضوع بس است
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
infallibilism U اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
bar mitzvah U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvahs U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
guillemot U نشان نقل قول باین شکل " " گیومه
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
animalism U نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
intenseness U زیادی
undue U زیادی
inordinacy U زیادی
superfluous U زیادی
greatness U زیادی
nimiety U زیادی
heaviness U زیادی
enormousness U زیادی
extremeness U زیادی
excesses U زیادی
abundance U زیادی
immensity U زیادی
numerousness U زیادی
unduly U زیادی
excrescential U زیادی
excrescent U زیادی
excessiveness U زیادی
frequentness U زیادی
overly U زیادی
excess U زیادی
extras U زیادی
hugeness U زیادی
infiniteness U زیادی
superfluity U زیادی
profoundness U زیادی
supervacaneous U زیادی
immenseness U زیادی
surplus U زیادی
surpluses U زیادی
profoundly U زیادی
profuseness U زیادی
extra U زیادی
muchness U زیادی
intensity U زیادی
wealth U زیادی
immoderacy U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
extra- U زیادی
redundance U زیادی
greatly U به زیادی
to a degree U تادرجه زیادی
over production U محصول زیادی
increscent U زیادی توسعه
clog U زیادی پرکردن
interleaf U برگ زیادی
extensiveness U کثرت زیادی
overweight U وزن زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
exorbitance U زیادی افراط
clogged U زیادی پرکردن
for long U مدت زیادی
overblance U زیادتی زیادی
clogs U زیادی پرکردن
hyperacidity U زیادی اسید
largely U تا درجه زیادی
fuzz ball U گوشت زیادی
gaudery U پیرایههای زیادی
riffraff U زیادی توده
outgrowth U گوشت زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
quite a number of people U عده زیادی از مردم
excesses U مقدار زیادی از چیزی
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
oversale U پیش فروش زیادی
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
exairesis U برش اندام زیادی
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
excess U مقدار زیادی از چیزی
odd come short U زیادی باقی مانده
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
long a go U مدت زیادی پیش
long ago U مدت زیادی پیش
extra U موضوعی که زیادی است
many of them U عده زیادی از انها
extra- U موضوعی که زیادی است
extras U موضوعی که زیادی است
growth U گوشت زیادی تومور
growths U گوشت زیادی تومور
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
it was a U مبلغ زیادی بود
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
slow moving U کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting U انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Tourists have stayed away in droves this summer. U این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
white heat U درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com