English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pave the street with stone U خیابان را سنگ فرش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
macadam U سنگ فرش کردن خیابان
to lay out U خیابان بندی کردن
Other Matches
bystreet U خیابان کناری خیابان فرعی
road bridge U پل خیابان
SS U خیابان
avenues U خیابان
pavements U کف خیابان
roadbed U کف خیابان
roads U خیابان
road U خیابان
pavement U کف خیابان
avenue U خیابان
avenuse U خیابان
streets U خیابان
lane U خیابان
street U خیابان
lanes U خیابان
St U خیابان
Downing Street U خیابان داونینگ
roadways U وسط خیابان
street lighting U روشنایی خیابان
stop street U خیابان فرعی
asphalt U قیر خیابان
roadway U وسط خیابان
up the street U بالای خیابان
runways U خیابان پرواز
parkway U خیابان مشجر
At the end of the street. U درته خیابان
parkway U خیابان درختدار
the open of a street U دهنه خیابان
carriage drive U خیابان پارک
Fleet Street U خیابان فلیت
asphaltum U قیر خیابان
alleyways U خیابان کوچک
alleys U خیابان کوچک
alley U خیابان کوچک
drive way U جاده خیابان
road U طریق خیابان
slums U خیابان پرجمعیت
slum U خیابان پرجمعیت
avenues U خیابان اصلی
runway U خیابان پرواز
roads U طریق خیابان
avenue U خیابان اصلی
streetcar [American E] [old-fashioned] U قطار برقی خیابان
The store across the street. U فروشگاه آنطرف خیابان
cardo U خیابان اصلی [در رم باستان]
street lightning U روشنی راه و خیابان
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
kennels U جوی مجرای اب خیابان
trolley [American E] [old-fashioned] U قطار برقی خیابان
tramcar [British E] U قطار برقی خیابان
tram [British E] U قطار برقی خیابان
kennel U جوی مجرای اب خیابان
trolleycar [American E] [old-fashioned] U قطار برقی خیابان
to stroll through the streets U در خیابان ها قدم زدن
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
a low-traffic road U خیابان کم رفت و آمد
crossroads U تقاطعدر جاده یا خیابان
toby U خیابان جاده اصلی
bituminous road U جاده یا خیابان اسفالت
lay out U نقشه خیابان بندی
road side U کنار جاده یا خیابان
road traffic U رفت و امد خیابان
road traffic U امد وشد خیابان
orderly bin U صندوق زباله در خیابان
It's one-way street. آن خیابان یک طرفه است.
i walked a cross the street U از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
street gutter U نهر کنار خیابان و راه
avenuse U خیابان وسیع راهرو باغ
roadways U وسط خیابان زمین جاده
glades U خیابان یا کوچه جنگل درختستان
glade U خیابان یا کوچه جنگل درختستان
roadway U وسط خیابان زمین جاده
curbstone U سنگ جدول پیاده رو خیابان
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
The cab neared [approached] 20th Street. U تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
sagfety island U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
jaywalk U با بی توجهی از وسط خیابان راه رفتن
drinking fountain U محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
erfuge U پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
drinking fountains U محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن
double-parks U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
to walk around the block U دور بلوک خیابان راه رفتن
double-parked U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
traffic on public roads U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
double park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
boulevard U خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
boulevards U خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
island U محل میخکوبی شده وسط خیابان و میدان وغیره
street offences U اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
islands U محل میخکوبی شده وسط خیابان و میدان وغیره
jaywalkers U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
crosswalk U محل میخکوبی شده یا خط کشی شده عرض خیابان مخصوص عبور پیاده
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com