English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automating U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
land arm mode U سیستم کامپیوتری کنترل دستی و خودکار فرود هواپیما
portable appliance U وسیله برقی دستی
crafts U کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
craft U کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
astro tracker U وسیله ناوبری خودکار نجومی
firing stop mechanism U وسیله منع اتش ضامن خودکار
paddling U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddles U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddled U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle U وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
distaff U فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
generating U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generate U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generated U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generates U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
master slave manipulator U بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
mouse U وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses U وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
data tablet U یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
navigation mode U روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
scanner U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction U تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
forestall U پیش دستی کردن بر
forestalled U پیش دستی کردن بر
hand plane U رنده کردن دستی
bear hug U دو دستی بغل کردن
forestalls U پیش دستی کردن بر
lubber U خام دستی کردن
rough draw U سر دستی طرح کردن
bear hugs U دو دستی بغل کردن
hand advance U میزان کردن دستی
get round U پیش دستی کردن بر
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
automatic U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check U کنترل خودکار بررسی خودکار
submachinegun U مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader U اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
circumvent U باحیله پیش دستی کردن
circumvented U باحیله پیش دستی کردن
circumventing U باحیله پیش دستی کردن
score a person U بر کسی پیش دستی کردن
score off a person U بر کسی پیش دستی کردن
circumvents U باحیله پیش دستی کردن
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
automating U خودکار کردن
automatization U خودکار کردن
automatize U خودکار کردن
automation U خودکار کردن
automated U خودکار کردن
automate U خودکار کردن
automates U خودکار کردن
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
chucking automatic U مهار کردن خودکار
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
mechanical sweep U مین جمع کردن به طریقه خودکار
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
carding brush U شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
aided tracking U سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
autos U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
wheelbarrows U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
wheelbarrow U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
craned U وسیله بلند کردن
cranes U وسیله بلند کردن
provide U وسیله فراهم کردن
hoist U وسیله بلند کردن
hoists U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
run U کار کردن یک وسیله
runs U کار کردن یک وسیله
craning U وسیله بلند کردن
powers U خاموش کردن یک وسیله
provides U وسیله فراهم کردن
powering U خاموش کردن یک وسیله
power U خاموش کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن یک وسیله
hoisted U وسیله بلند کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
strickle U وسیله تیز کردن داس
diddles U تحریف کردن به وسیله داده
diddled U تحریف کردن به وسیله داده
diddling U تحریف کردن به وسیله داده
synchronization U عمل سنکرون کردن دو وسیله
diddle U تحریف کردن به وسیله داده
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
belay U وسیله پیچیدن محاط کردن
squilgee U وسیله نظافت کردن کف ناو
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
hank U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com