English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
check U مقابله کردن مقابله
checks U مقابله کردن مقابله
checked U مقابله کردن مقابله
kurdish U کردی
orbicularity U کردی
kurdistan U قالیچه کردی
inside kick and overarm control U لنگ کردی
You did well. Good for you. U خوب کردی
How much did you spend? U تو چقدر خرج کردی؟
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
to live extempore U کردی خوردی زندگی کردن
Touché! U خوب تلافی کردی! [در بحثی]
There you go again ! U باز که دوباره شروع کردی !
What was your net profit? U خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
He is not such a fool as you assuoed . U آنطور که فرض کردی احمق نیست
I feel relieved because of that issue! U خیال من را از این بابت راحت کردی!
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
checking U مقابله
confrontations U مقابله
opposition U مقابله
counterview U مقابله
bucking U مقابله
echo check U مقابله
controlment U مقابله
transfer check U مقابله
confrontation U مقابله
contrasting U مقابله
contrasted U مقابله
contrast U مقابله
collations U مقابله
check U مقابله
checked U مقابله
checks U مقابله
contrasts U مقابله
collation U مقابله
modulo n check U مقابله به پیمانه
marginal check U مقابله مرزی
loop checking U مقابله حلقه
limit check U مقابله حدود
overflow check U مقابله سرریز
dynamic check U مقابله پویا
opposability U مقابله پذیری
parity check U مقابله توازن
visual check U مقابله دیداری
validity check U مقابله اعتبار
visual check U مقابله بصری
system check U مقابله سیستم
sum check U مقابله جمعی
spell checker U مقابله گر املائی
sight check U مقابله نظری
sight check U مقابله چشمی
sequence checking U مقابله ترتیبی
sequence check U مقابله ترتیب
selection check U مقابله گزینش
parity checking U مقابله توازن
parity check U مقابله ایستایی
diagnostic check U مقابله تشخیصی
beards U مقابله کردن
repelling U مقابله کردن
repels U مقابله کردن
cross-examination U پرسش و مقابله
cross-examinations U پرسش و مقابله
counter U مقابله کردن
countered U مقابله کردن
countering U مقابله کردن
acounter U مقابله کردن
arithmetic check U مقابله حسابی
automatic check U مقابله خودکار
bucking coil U پیچک مقابله
repelled U مقابله کردن
repel U مقابله کردن
twin check U مقابله توام
spot checks U مقابله موضعی
retaliation U مقابله به مثل
reciprocity U مقابله به مثل
spot check U مقابله موضعی
collate U مقابله کردن
collated U مقابله کردن
collates U مقابله کردن
collating U مقابله کردن
beard U مقابله کردن
algebra U جبر و مقابله
built in check U مقابله توکار
casting out nines U مقابله نه نهی
crossecheck U مقابله مجدد
check indicator U نماینده مقابله
checklist U سیاهه مقابله
check point U نقطه مقابله
cyclic check U مقابله چرخهای
checks and balance U کنترل و مقابله
data check U مقابله داده ها
check list U سیاهه مقابله
check boxes U جعبههای مقابله
Damn it, you are late again! لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
vertical parity check U مقابله توان عمدی
longitudinal redundancy check U مقابله افزونگی طولی
counter military U مقابله باعملیات نظامی
collates U مقابله وتطبیق کردن
checking program U برنامه مقابله کننده
collate U مقابله وتطبیق کردن
collating U مقابله وتطبیق کردن
collated U مقابله وتطبیق کردن
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
reciprocates U مقابله به مثل نمودن
check U مقابله کردن بررسی
checked U مقابله کردن بررسی
checks U مقابله کردن بررسی
dump check U مقابله حین روبرداری
parity check U مقابله کردن توازن
duplication check U مقابله از راه تکرار
odd even check U مقابله فرد و زوج
reciprocate U مقابله به مثل نمودن
syntax checker U مقابله نحوه گری
reciprocated U مقابله به مثل نمودن
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
check indicator U مشخص کننده مقابله
hardware check U مقابله سخت افزاری
i raked all algebra U جبر و مقابله را زیر و روکردم
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc U Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking U فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato U پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation U تلافی کردن مقابله کردن به مثل
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter U مقابله کردن تلافی کردن
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate U مقابله کردن بی میلی کردن
countering U مقابله کردن تلافی کردن
countered U مقابله کردن تلافی کردن
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com