English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shooting line U خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
home row U ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
firing position U موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
rifle clasp U نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
firing range U برد تیراندازی مسافت تیراندازی
parallelled U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled U چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple U معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt U در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD U معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
shunted U موازی موازی فرعی
shunt U موازی موازی فرعی
shunts U موازی موازی فرعی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
breadboard U می صورت گیرد
it gives me the hump U جرم می گیرد
bit mapped screen U RA قرار گیرد
gunning U تیراندازی
shootings U تیراندازی
gunnery U تیراندازی
shooting U تیراندازی
archery U تیراندازی
pop U تیراندازی
musketry U تیراندازی
pops U تیراندازی
popped U تیراندازی
laughter is infectious U خنده همه را می گیرد
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
The fortune teller tells fortunes . U فالگیر فال می گیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
what p do you receive? U صدی چندمی گیرد
bow arm U بازویی که کمان را می گیرد
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
firing area U منطقه تیراندازی
fires U تیراندازی کردن
fired U تیراندازی کردن
order of fire U روش تیراندازی
field archery U تیراندازی صحرایی
the butts U میدان تیراندازی
shoot U تیراندازی کردن
live U تیراندازی جنگی
scheme of fire U طرح تیراندازی
dry sum U مشق تیراندازی
firing line U خط شروع تیراندازی
verification fire U تیراندازی ازمایشی
conduct of fire U هدایت تیراندازی
fire power U قدرت تیراندازی
fire U تیراندازی کردن
conduct of fire U اجرای تیراندازی
fire bay U دهلیز تیراندازی
fire trench U سنگر تیراندازی
combat firing U تیراندازی جنگی
lived U تیراندازی جنگی
delivery error U اشتباه در تیراندازی
ready position U حاضربه تیراندازی
horseback archery U تیراندازی سواره
riflery U تیراندازی تفنگداری
gunning U تمرین تیراندازی
methode of fire U روش تیراندازی
school shooting U تیراندازی در مدرسه
guns U تیراندازی کردن
shoots U تیراندازی کردن
gun U تیراندازی کردن
handbow U کمان تیراندازی
firing table U جدول تیراندازی
automatic fire U تیراندازی خودکار
gunnery U قوانین تیراندازی
offhand U تیراندازی ایستاده
magnum U بطری که دو باده در ان جای گیرد
she is too p about her dress U زیاد درلباس دقت می گیرد
footprint U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
magnums U بطری که دو باده در ان جای گیرد
footprints U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
managers U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
manager U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
privat docent or zent U اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
He does not bite. U او [مرد] گاز نمی گیرد.
columbia round U تیراندازی مخصوص زنان
open fire U شروع به تیراندازی کردن
absolute error U اشتباه مطلق تیراندازی
shooting galleries U میدان تیراندازی تمرینی
recoiling U دفع ضربت تیراندازی
combat firing U تمرین تیراندازی رزمی
recoiled U دفع ضربت تیراندازی
recoil U دفع ضربت تیراندازی
shooting gallery U میدان تیراندازی تمرینی
target arrow U تیر مخصوص تیراندازی
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
pit detail U کمک مربی تیراندازی
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
main fire U سیستم تیراندازی اصلی
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
archery U تیراندازی با تیر و کمان
passives U دفاع بدون تیراندازی
passive U دفاع بدون تیراندازی
gun fire U توپ بامدادیاشام تیراندازی
skeet U انداختن تمرین تیراندازی
set up U اماده تیراندازی کردن
shots U تیراندازی شده تیرخورده
shots U گلوله تیراندازی شده
range firing U تیراندازی در میدان تیر
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shot U گلوله تیراندازی شده
shot U تیراندازی شده تیرخورده
range correction U تصحیح برد تیراندازی
shootoff U مسابقه اضافی تیراندازی
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
firing line U خط تیراندازی مدار اتش
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
firing battery U اتشبار تیراندازی کننده
recoils U دفع ضربت تیراندازی
trap shoot U تیراندازی به هدفهای متحرک
squatting position U وضعیت چمباتمه در تیراندازی
squeeze off U تیراندازی با فشار ماشه
field roving course U مسابقه تیراندازی جنگلی
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
foundation pile U میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb> U تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
pyrophorus U چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
Our organization is just standing on its own feet. U تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
power head U نوک نیزه تیراندازی به ماهی
string walking U تمرین تیراندازی با تیر وکمان
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
sector of fire U قطاع اتش منطقه تیراندازی
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
skeet gun U تفنگ مخصوص تیراندازی 8وضعی
step through method U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
repeat range U با همین مسافت تیراندازی کنید
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
wingshooting U تیراندازی به پرنده در حال پرواز
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
target rifle U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
port U حمل کردن مزغل تیراندازی
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
toxophily U علم تیراندازی باتیر وکمان
air and naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
firing mechanism U چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
string U یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
target round U یک دور تیراندازی با تیر وکمان
gun shy U کسی که از صدای تیراندازی می ترسد
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
tenors U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nuclear equipoise U گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
What is worth doing is worth doing well . <proverb> U کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
tenor U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
He is a corrupt official . U مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
desktop U سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
cartridges U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
transmitter U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
cartridge U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
sleeve U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
shooting U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
armpits U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
armpit U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
ground fire U تیراندازی باسلاحهای کوچک از زمین به هواپیما
sleeves U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
trap gun U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
shootings U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
preparatory U تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
double barreled shotgun U تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
lady paramount U بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
freestyle U شنای ازادمسابقه تیراندازی با روش ازاد
error U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
errors U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com