Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
line of electric field strength
U
خط شدت میدان الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
noise
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
magnetic
U
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
electromagnetic
U
اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
electromagnetic
U
ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
electric field
U
میدان الکتریکی
electric field intensity
U
شدت میدان الکتریکی
electric field strength
U
شدت میدان الکتریکی
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
intensity electric field
U
شدت میدان الکتریکی
intensity of electric field
U
شدت میدان الکتریکی
ampFre
U
واحد اندازهگیری میدان الکتریکی
Other Matches
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
coursed
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
courses
U
میدان تیر میدان
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
electrotechnical
U
الکتریکی
electrical
U
الکتریکی
electric
U
الکتریکی
plains
U
میدان
frontages
U
میدان
frontage
U
میدان
reaches
U
میدان
plainer
U
میدان
plain
U
میدان
forums
U
میدان
reach
U
میدان
reached
U
میدان
reaching
U
میدان
trone
U
میدان
field line
U
خط میدان
agora
U
میدان
spaces
U
میدان
forum
U
میدان
arenas
U
میدان
arena
U
میدان
ROUNDABOUT
U
میدان
placing
U
میدان
places
U
میدان
place
U
میدان
piazza
U
میدان
sq
U
میدان
plaza
U
میدان
zero field
U
بی میدان
space
U
میدان
open space
U
میدان
fields
U
میدان
fielded
U
میدان
domains
U
میدان
ring
U
میدان
line of force
U
خط میدان
line bay
U
میدان خط
aim
U
میدان
aimed
U
میدان
aims
U
میدان
domain
U
میدان
scope
U
میدان
field
U
میدان
plainest
U
میدان
electric shocks
U
شوک الکتریکی
electrovalency
U
فرفیت الکتریکی
air dielectric
U
دی الکتریکی هوا
electric traction
U
کشش الکتریکی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
all electric
U
تماما" الکتریکی
electrify
U
الکتریکی کردن
electrifies
U
الکتریکی کردن
electrified
U
الکتریکی کردن
conduction
U
رسانایی الکتریکی
isolating
U
به صورت الکتریکی
isolates
U
به صورت الکتریکی
electrolysis
U
تجزیه الکتریکی
charge
U
بار الکتریکی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
electrifying
U
الکتریکی کردن
gold contacts
U
اتصالات الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
isolate
U
به صورت الکتریکی
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
electroplating
U
ابکاری الکتریکی
electrical
U
سیستم الکتریکی
galvano cautery
U
داغ الکتریکی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
electric component
U
قطعه الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
electric charge
U
بار الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
electric arc
U
قوس الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electric break down
U
شکست الکتریکی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
magic eye
U
چشم الکتریکی
electric filter
U
صافی الکتریکی
electric flux
U
شار الکتریکی
electric force
U
نیروی الکتریکی
electric heater
U
گرم کن الکتریکی
electric energy
U
انرژی الکتریکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
electric potential
U
پتانسیل الکتریکی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
electric resistance
U
مقاومت الکتریکی
electric drive
U
محرکه الکتریکی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric wave
U
موج الکتریکی
electrovalence
U
فرفیت الکتریکی
conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
electrise
U
الکتریکی کردن
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
electrical transcription
U
ضبط الکتریکی
electrical schematic
U
نمودار الکتریکی
electrical resistivity
U
مقاومت الکتریکی
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
electrolytic capacitor
U
خازن الکتریکی
electrolytic iron
U
اهن الکتریکی
electropathy
U
مداوای الکتریکی
electron bombbardment
U
بمباران الکتریکی
electromotor
U
موتور الکتریکی
electromotor
U
محرک الکتریکی
capacitance
U
فرفیت الکتریکی
electromigration
U
مهاجرت الکتریکی
electromagnet
U
اهنربای الکتریکی
electrical model
U
مدل الکتریکی
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
electrical insulator
U
عایق الکتریکی
dielectric strain
U
بار دی الکتریکی
dielectric stress
U
بار دی الکتریکی
electrical bounding
U
اتصال الکتریکی
dielectric viscosity
U
لختی دی الکتریکی
electrical angle
U
زاویه الکتریکی
electrical analogue
U
مشابهات الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization
U
قطبش دی الکتریکی
electrical breeze
U
وزش الکتریکی
electrical degree
U
درجه الکتریکی
electrical conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electrical conduction
U
رسانش الکتریکی
electrical conductance
U
رسانایی الکتریکی
static breeze
U
وزش الکتریکی
voltage
U
فشار الکتریکی
circuit
U
اتصال الکتریکی
circuit
U
جریان الکتریکی
images
U
تصویر الکتریکی
image
U
تصویر الکتریکی
charges
U
بار الکتریکی
circuits
U
جریان الکتریکی
circuits
U
اتصال الکتریکی
voltaism
U
ولتاژ الکتریکی
dielectric strength
U
پایدار دی الکتریکی
engine
U
موتورغیر الکتریکی
specific conductance
U
رسانندگی الکتریکی
flux
U
فلوی الکتریکی
tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی
voltages
U
فشار الکتریکی
resistor
U
مقاومت الکتریکی
electrical connections
U
اتصالات الکتریکی
electrodes
U
قطب الکتریکی
discharges
U
تخلیه الکتریکی
transcription
U
ضبط الکتریکی
transcriptions
U
ضبط الکتریکی
resistors
U
مقاومت الکتریکی
electrode
U
قطب الکتریکی
discharge
U
تخلیه الکتریکی
field rheostat
U
رئوستای میدان
field judge
U
داور میدان
field regulator
U
نافم میدان
field rectifier
U
یکسوساز میدان
field mark
U
نشان میدان
field of application
U
میدان کاربرد
field length
U
درازای میدان
field of action
U
میدان اثر
sensory field
U
میدان حسی
field magnet
U
میدان مغناطیسی
field magnet
U
اهنربای میدان
field intensity
U
شدت میدان
field flux
U
شاره میدان
field strength
U
شدت میدان
series field
U
میدان زنجیری
field energy
U
انرژی میدان
parade grounds
U
میدان رژه
parade ground
U
میدان رژه
field equation
U
معادله ی میدان
field equation
U
معادلات میدان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com