Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
line haul
U
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
Paregmenon
U
[کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
masculinerhme
U
قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
adapter
U
رابط
internuncial
U
رابط
connective
U
رابط
connector
U
رابط
interface
U
رابط
fitting
U
رابط
point of intersection
U
رابط
wiring connector
U
رابط
go between
U
رابط
liaison
U
رابط
link
U
رابط
interfaces
U
رابط
liaisons
U
رابط
copulative
U
رابط
fuse link
U
رابط فیوز
push rod
U
میله رابط
push rod
U
میل رابط
connections
U
میلههای رابط
standard interface
U
رابط استاندارد
ground liaison
U
رابط زمینی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
feeder canal
U
نهر رابط
reducer
U
لوله رابط
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
centronics interface
U
رابط موازی
box connector
U
رابط جعبه
bent adaptor
U
رابط خمیده
journal
U
شفت رابط
journals
U
شفت رابط
bay
U
پل رابط در پل شناور
bayed
U
پل رابط در پل شناور
baying
U
پل رابط در پل شناور
connector plug
U
دوشاخه رابط
connecting cable
U
کابل رابط
connecting rod
U
میله رابط
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
edge connector
U
رابط لبه
trunk line
U
رابط ترانک
serial interface
U
رابط سری
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
continuity equation
U
رابط پیوستگی
connector switch
U
کلید رابط
bays
U
پل رابط در پل شناور
high line
U
پل رابط اصلی
link belt
U
تسمه رابط
fuse wire
U
رابط فیوز
link chain
U
زنجیر رابط
internuncial neuron
U
نورون رابط
logical connector
U
رابط منطقی
lead in wire
U
سیم رابط
link
U
شاخه رابط
internuncio
U
رابط پیک
parallel interface
U
رابط موازی
lead
U
رابط برق
patch cord
U
سیم رابط
leads
U
رابط برق
logical connective
U
رابط منطقی
inductor hose
U
لوله رابط
interface card
U
کارت رابط
lamp connector
رابط لامپ
liaison officer
U
افسر رابط
interneuron
U
نورون رابط
connecting tube
U
لوله رابط
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
cell connector
U
رابط پیل باتری
battery connector
U
رابط پیل باتری
expression
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
liaise
U
رابط نظامی بودن
liaised
U
رابط نظامی بودن
air liaison officer
U
افسر رابط هوایی
liaising
U
رابط نظامی بودن
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
intervening variable
U
متغیر فرضی رابط
liaises
U
رابط نظامی بودن
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
test lead
U
رابط برق ازمایش
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
commissure
U
بافت عصبی رابط
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer
U
افسر رابط توپخانه
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
switch position
U
موضع رابط دفاعی
relay post
U
پست رابط ستون
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
air transport liaison officer
U
افسر رابط ترابری هوایی
api
U
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
crawl trench
U
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
floating
U
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
ditches
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc
U
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditched
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditch
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cylinderical limit gage
U
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
relations between load, shear and moment
U
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram
U
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
interface human machine interface
U
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relative
U
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
eia interface
U
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
relational database
U
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
functions
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
tac log group
U
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graph
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
quick disconnect
U
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decisions
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege
U
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
tabled
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
indeed
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
situate
U
واقع در
substantially
U
در واقع
bestead
U
واقع
situating
U
واقع در
postmortem
U
پس از واقع
situates
U
واقع در
As it were
U
در واقع
situated or situate
U
واقع
in reality
U
در واقع
limitrophe
U
واقع در مرز
procephalic
U
واقع در جلو سر
haemal
U
واقع درسوی دل
axile
U
واقع درمحور
sublunar
U
واقع در زیرقمر
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
subjacent
U
واقع در زیر
initiatory
U
واقع در اول
intramontane
U
واقع در کوهستان
life like
U
واقع نما
it lies on the east of
U
در خاور واقع
precordial
U
واقع در پیش دل
realists
U
واقع گرا
centric
U
واقع درمرکز
flight from reality
U
واقع گریزی
located inside
U
تو واقع شده
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
osculant
U
واقع شونده
shipside
U
واقع در کنارکشتی
dereism
U
واقع گریزی
intradermic
U
واقع در زیرپوست
sincipital
U
واقع در جلوی سر
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
dichasial
U
واقع در دو طرف
intradermal
U
واقع در زیرپوست
situated or situate
U
واقع شده
extraception
U
واقع نگری
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
capsulate
U
واقع درکپسول
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
postern
U
واقع درعقب
alpha lyrae
U
نسر واقع
hindering
U
واقع درعقب
sets
U
واقع شده
situated
U
واقع شده در
initials
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
initialed
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
realist
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
take place
U
واقع شدن
to take place
U
واقع شدن
set
U
واقع شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com