Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
error of expectation
U
خطای انتظار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
faulted
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
charging
U
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
horizontal error
U
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation
U
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
ready line
U
خط انتظار
prospected
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
expectation
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
prospects
U
انتظار
expectance
U
انتظار
expectations
U
انتظار
prospect
U
انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
wait state
U
حالت انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
wait time
U
زمان انتظار
in prospect
U
انتظار داشته
wait state
U
وضعیت انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
waiting list
U
لیست انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
aspiration level
U
سطح انتظار
in prospective
U
انتظار داشته
half pay
U
حق انتظار خدمت
expectative
U
مورد انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
anterooms
U
اطاق انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
redezvous
U
محل انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
ante-rooms
U
اطاق انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
standbys
U
حالت انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
lobby
U
سالن انتظار
standby
U
حالت انتظار
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
cumulative error
U
خطای کل
foot fault
U
خطای پا
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
intermittent error
U
خطای متناوب
logic error
U
خطای منطقی
indeterminate error
U
خطای تصادفی
error of estimate
U
خطای براورد
dimensional error
U
خطای اندازه
variable error
U
خطای متغیر
undetected error
U
خطای نایافته
divide exception
U
خطای تقسیم
twentyfour second violation
U
خطای 42 ثانیه
line transmission error
U
خطای انتقال
intermittent error
U
خطای غیردائمی
line generated error
U
خطای انتقال
intentional foal
U
خطای عمدی
drift error
U
خطای راندگی
dynamic error
U
خطای پویا
foot fault
U
خطای پا درسرویس
hand out
U
خطای سرویس
he did me a great wrong
U
خطای بزرگی .....
fatal error
U
خطای جدی
determinate error
U
خطای معین
fatal error
U
خطای مهلک
matching error
U
خطای تطبیقی
hard error
U
خطای ملموس
experimental error
U
خطای ازمایشی
indeterminate error
U
خطای نامعین
individual foul
U
خطای شخصی
inherent error
U
خطای ذاتی
inheritated error
U
خطای موروثی
fractional error
U
خطای نسبی
instrumental error
U
خطای دستگاه
frequency error
U
خطای فرکانس
standard error
U
خطای معیار
residual error
U
خطای مانده
temporary error
U
خطای موقتی
terminal error
U
خطای پایانی
ti
U
خطای فنی
time error
U
خطای زمانی
side out
U
خطای سرویس
recording error
U
خطای ضبط
technical foul
U
خطای فنی
service over
U
خطای سرویس
spherical aberration
U
خطای کروی
space error
U
خطای فضایی
soft error
U
خطای ملموس
standard error
U
خطای استاندارد
standard error
U
خطای معدل
standard error
U
خطای پایه
standard error
U
خطای استانده
syntax error
U
خطای نحوی
systematic error
U
خطای منظم
systematic error
U
خطای سیستماتیک
team foul
U
خطای مهم
random error
U
خطای بختایی
relative error
U
خطای نسبی
observation error
U
خطای مشاهده
truncation error
U
خطای برشی
money illusion
U
خطای پولی
memory illusion
U
خطای یاد
measuring error
U
خطای سنجش
truncation error
U
خطای برش
malfeasance
U
خطای اداری
major foul
U
خطای عمده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com