English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he predeceased his son U زودتر از پسرش مرد
He thrashed his son soundly . U پسرش را حسابی کتک زد
he predeceased his son U پیش مرگ پسرش شد
the old man survived his son U پیرمرد پس از مرگ پسرش زنده بود
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
resets U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
garbage in garbage out U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
gigo U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
circulating U چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
double-fronted U خانه دو در
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
houseroom U جا در خانه
pigeon-holes U خانه
lodges U خانه
pigeon-hole U خانه
pigeon hole U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
lodge U خانه
lodged U خانه
shacks U خانه
shack U خانه
honeycomb U خانه خانه
within doors U در خانه
honeycombs U خانه خانه
dwelling U خانه
dwellings U خانه
alveolate U خانه خانه
i was under his roof U در خانه
her house U خانه اش
cellulated U خانه خانه
cloisonne U خانه خانه
houseless U بی خانه
furnace house U خانه
checkered U خانه خانه
lar U خانه
tersellated U خانه خانه
quarterage U خانه
housing U خانه ها
roommate U هم خانه
materfamilias U زن خانه
lares U خانه
roommates U هم خانه
door to door U خانه به خانه
door-to-door U خانه به خانه
cellular U خانه خانه
her house U خانه ان زن
homes U خانه
cells U خانه
housed U خانه
sockets U خانه
socket خانه
home U خانه
cell U خانه
houses U خانه
rooms U خانه
domicile U خانه
room U خانه
domiciles U خانه
house U خانه
dishouse U بی خانه کردن
coffeehouse U قهوه خانه
delivery to the home U تحویل در خانه
dwelling house U خانه مسکونی
convalescent home U نقاهت خانه
disorderly house U فاحشه خانه
dacha U خانه ییلاقی
disorderly house U خانه بدنام
socket [سرپیچ خانه]
custom house U گمرک خانه
serf U خانه زاد
domatophobia U خانه هراسی
freemasons hall U فراموش خانه
loony bins U دیوانه خانه
loony bin U دیوانه خانه
fuse block U خانه فیوز
gambling house U قمار خانه
gaming house U قمار خانه
housework U کار خانه
goodwife U کدبانوی خانه
houseroom U اتاق خانه
grummet U شاگرد خانه
frater U سفره خانه
domiciliary U مربوط به خانه
reading room U قرائت خانه
domicil U مقر خانه
sockets U سرپیچ خانه
domiciliate U خانه مسکن
door lock U کلید خانه
morgues U مرده خانه
dwelling construction U خانه سازی
earth house U خانه زیرزمینی
morgue U مرده خانه
thrifty U خانه دار
reading rooms U قرائت خانه
houseproud U دلخوش به خانه
coffee house U قهوه خانه
active cell U خانه کاری
registry U دفتر خانه
registries U دفتر خانه
alveolus U شش خانه حبابچه
armory U اسلحه خانه
homes U خانه دادن
The house burned down . U خانه سوخت
baby house U عروسک خانه
bastel U خانه مستحکم
departments U وزارت خانه
department U وزارت خانه
canteens U سفره خانه
observatories U رصد خانه
observatory U رصد خانه
menage U خانه داری
builder U خانه ساز
builders U خانه ساز
powerhouses U موتور خانه
bawdy house U جنده خانه
bawdy house U فاحشه خانه
housecoats U لباس خانه
chancery U دفتر خانه
housecoat U لباس خانه
chequer U خانه شطرنج
chop house U خوراک خانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com