Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out of turn
U
خارج از نوبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
Other Matches
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
trick
U
نوبت
serve
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
turn
U
نوبت
alternation
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت سه به یک
tertian fever
U
نوبت غب
inning
U
نوبت
heats
U
نوبت
served
U
نوبت
tour
U
نوبت
toured
U
نوبت
touring
U
نوبت
tours
U
نوبت
reprise
U
نوبت
turns
U
نوبت
serves
U
نوبت
periodicity
U
نوبت
tricked
U
نوبت
heat
U
نوبت
tricking
U
نوبت
round robin
U
نوبت گردشی
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
round robin
U
با گردش نوبت
shifted
U
نوبت کاری
shifted
U
نوبت کار
shifts
U
نوبت تعویض
shifts
U
نوبت کار
shifted
U
نوبت تعویض
shift
U
نوبت تعویض
shift
U
نوبت کار
shift
U
نوبت کاری
shifts
U
نوبت کاری
intermittent
U
نوبت دار
period
U
روزگار نوبت
period
U
نوبت ایست
tricked
U
نوبت نگهبانی
whose turn is it?
U
نوبت کیست
movement credit
U
نوبت حرکت
tricking
U
نوبت نگهبانی
it is my lead
U
نوبت من است
handout
U
نوبت بازی
handouts
U
نوبت بازی
periodic
U
نوبت دار
period
U
نوبت مرحله
periods
U
نوبت ایست
round
U
نوبت گردکردن
penalty
U
از کف دادن نوبت
penalties
U
از کف دادن نوبت
prime shift
U
نوبت اول
roundest
U
نوبت گردکردن
trick
U
نوبت نگهبانی
periods
U
نوبت مرحله
periods
U
روزگار نوبت
says
U
نوبت حرف زدن
say
U
نوبت حرف زدن
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
rota
U
جدول نوبت خدمت
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
on deck
U
دونده منتظر نوبت
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
rotas
U
جدول نوبت خدمت
it is your move
U
نوبت شما است
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
out
U
نوبت سرویس اسکواش
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
roundest
U
نوبت گرد کردن
round
U
نوبت گرد کردن
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
My turn!
U
حالا نوبت منه!
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
every dog has his d.
U
هرکسی چندروزه نوبت اوست
bat around
U
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
strikers
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
platoons
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoon
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
all things come to him who waits
<proverb>
U
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard
U
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
wickets
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
externals
U
خارج
off side
U
خارج از خط
per
U
خارج از
abroad
U
خارج
externally
U
از خارج
out-of-
U
خارج از
external
U
خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
out of
U
خارج از
non-combatant
U
خارج از صف
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
non combatant
U
خارج از صف
outed
U
خارج
outsides
U
در خارج
outside
U
خارج
out of tune
U
خارج
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
aroint
U
خارج شو
off
U
خارج از
out
U
خارج
forth of
U
خارج از
outside
U
در خارج
non-combatants
U
خارج از صف
outsides
U
خارج
out-
U
خارج
to fall out
U
خارج شدن
submultiple
U
خارج قسمت
outbound
U
خارج ازمحدوده
outbound
U
مربوط به خارج
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
off key
خارج از مایه
soto uke
U
دفاع از خارج
nonsense
U
خارج از منطق
standaway
U
خارج از بدن
abroad
خارج از کشور
abaxile
U
خارج از مرکز
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
ejects
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
To fall out.
U
از صف خارج شدن
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
derails
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
popping
U
خارج شدن
to pass off
U
خارج شدن
to rule out
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
out-of-
U
در خارج بواسطه
derails
U
از خط خارج شدن
out of
U
در خارج بواسطه
overseas
U
خارج ازکشور
extra-marital
U
خارج از زناشویی
extramarital
U
خارج ازدواجی
outdoors
U
خارج از منزل
without
U
بطرف خارج
derail
U
از خط خارج شدن
acentric
U
خارج از مرکز
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
not to the point
U
خارج از موضوع
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
ouyby
U
خارج از دور از
outbye
U
خارج از دور از
foreign market
U
بازار خارج
out of question
U
خارج از موضوع
off center
U
خارج از مرکز
off season
U
خارج از فصل
out of proportion
U
خارج از اندازه
out of phase
U
خارج از فاز
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of door
U
خارج ازمنزل
out of action
U
خارج ازنبرد
over the side
U
خارج از ناو
fescennine
U
خارج ازاخلاق
extravascular
U
خارج رگی
extrauterine
U
خارج رحمی
egress
U
خارج شدن
double out
U
081 خارج
cross country
U
خارج از جاده
bring out
U
خارج کردن
blow out
U
به خارج دمیدن
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
begone
U
خارج شو عزیمت کن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com