English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
out- U خارج از حدود
outed U خارج از حدود
out U خارج از حدود
outre U خارج از حدود معمولی
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
authorizations U اختیارات
devolution U تفویض اختیارات
full power U اختیارات تام
limited power U اختیارات محدود
in power U دارای اختیارات
delegation of authority U دادن اختیارات
full powers U اختیارات تام
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
deed of assignment U سند واگذاری اختیارات
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
excathedra U طبق اختیارات محوله
fully empovered U دارای اختیارات تام
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
deprive someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
To exceed ones authority. U ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
tethers U حدود
neighbourhoods U حدود
delimits U حدود
tether U حدود
tethered U حدود
compass U حدود
purview U حدود
tethering U حدود
realm U حدود
realms U حدود
roughly <adv.> U حدود
scantling U حدود
neighborhoods U حدود
limit U حدود
perambulation U حدود
confine U حدود
confining U حدود
precinct U حدود
precincts U حدود
scope U حدود
well-nigh U در حدود
about <adv.> U حدود
vicinity U حدود
definition U حدود
definitions U حدود
in the neighbourhood U در حدود
neiggourhood U حدود
neighbourhood U حدود
about U در حدود
delimited U حدود
delimit U حدود
ranged U حدود
ambit U حدود
well nigh U در حدود
ranges U حدود
range U حدود
delimiting U حدود
thereabouts U در آن حدود
modules U حدود
module U حدود
range U حدود محدوده
in round numbers 00 U در حدود 001 عد د
limit of fire U حدود اتش
in the neighborhood of U در حدود [ریاضی]
limits of confidence U حدود اطمینان
hereabout U دراین حدود
graphic limits U حدود گرافیکی
with in ear shot U در حدود صدا رس
reaches U وسعت حدود
reaching U وسعت حدود
within cry U در حدود صد ارس
thereabouts U در حدود آن وقت
reach U وسعت حدود
ranges U حدود وسعت
boundaries U حدود یکان
boundaries U حدود چیزی
boundary U حدود یکان
boundary U حدود چیزی
frontiers U حدود و ثغور
lines U حدود رویه
gamut U حدود حیطه
ranges U حدود محدوده
ranged U حدود وسعت
ranged U حدود محدوده
range U حدود وسعت
vicinity U در حدود در اطراف
reached U وسعت حدود
limit check U مقابله حدود
delimitation U تحدید حدود
peripheries U محیط حدود
runs U ردپا حدود
run U ردپا حدود
delimitation U تعیین حدود
yawed U تجاوز از حدود
yaw U تجاوز از حدود
thereabout U دران حدود
line U حدود رویه
verges U نزدیکی حدود
class interval U حدود طبقه
class limits U حدود طبقه
coastal frontier U حدود ساحلی
verge U نزدیکی حدود
confidence limits U حدود اعتماد
confidence limits U حدود اطمینان
periphery U محیط حدود
purview of an occupation U حدود کاری
demarcation U تعیین حدود
trimester U در حدود سه ماه
probability limits U حدود احتمالی
coextensive U هم حدود وثغور
confinement U تحدید حدود
purview U حدود میدان
therabout U دران حدود
whereabouts U درچه حدود
sphere U مرتبه حدود فعالیت
pegs U تعیین حدود کردن
peg U تعیین حدود کردن
orbited U دور حدود فعالیت
spheres U مرتبه حدود فعالیت
demarcate U تعیین حدود کردن
orbit U دور حدود فعالیت
abound O تعیین حدود کردن
compass U حدود وثغور حوزه
inbound U محصور در حدود معینی
demarcated U تعیین حدود کردن
tolerances U حدود قابل تحمل
demarcates U تعیین حدود کردن
orbits U دور حدود فعالیت
limitation clause U ماده تعیین حدود
demarcating U تعیین حدود کردن
tolerance U حدود قابل تحمل
delimiting U تعیین کردن حدود
delimit U تعیین کردن حدود
delimited U تعیین کردن حدود
delimited U تحدید حدود کردن
scope U میدان و برد و حدود
delimiting U تحدید حدود کردن
delimits U تحدید حدود کردن
delimit U تحدید حدود کردن
limitation clause U عبارت تعیین حدود
format U حدود و مشخصات فرش
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
whereabout U حدود تقریبی مکان
mark out a ground U تحدید حدود زمین
delimits U تعیین کردن حدود
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
range of music U حدود یا میدان علم موسیقی
corrida U برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quarts U پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
transition layer U منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
limit of fire U حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
neatline U خطوط باریک حدود کناره نقشه
boundary disclaimer U نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
field of view U حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. U درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
iron pyrites U ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
buddy line U طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
metric ton U مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
rated power U هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameter U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameter U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com