Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
off-putting
U
حواس پرت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
distracts
U
حواس
distract
U
حواس
senses
U
حواس پنجگانه
abstractedness
U
تفرقه حواس
wool-gathering
U
حواس پرتی
aprosexia
U
تفرقه حواس
absent-minded
U
حواس پرت
absentminded
U
حواس پرت
distraction
U
حواس پرتی
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
sense
U
حواس پنجگانه
sensed
U
حواس پنجگانه
preoccupied
U
پریشان حواس
the five senses
U
حواس پنجگانه
distractions
U
حواس پرتی
absent-mindedly
U
حواس پرت
sensuousness
U
وابستگی به حواس
wackiness
U
حواس پرتی
attentions
U
خاطر حواس
attention
U
خاطر حواس
mental defectives
U
اختلال حواس
abstractedly
U
با تفرقه حواس
collectedness
U
جمعی حواس
wacky
U
حواس پرت
distraught
U
پریشان حواس
wackier
U
حواس پرت
wackiest
U
حواس پرت
absent minded
U
حواس پرت
whackier
U
حواس پرت
whackiest
U
حواس پرت
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
wool gather
U
حواس پرت بودن
featherhead
U
شخص پریشان حواس
nitwit
U
ادم پریشان حواس
nitwits
U
ادم پریشان حواس
to space out
U
پرت شدن حواس
light-headed
U
گیج حواس پرت
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
light headed
U
گیج حواس پرت
collected
U
دارای حواس جمع
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
haptics
U
علم حواس پوستی
sensuously
U
وابسته به حواس یااحساسات
sensuous
U
وابسته به حواس یااحساسات
woolly headed
U
مغشوش گیج و حواس پرت
self collected
U
دارای کف نفس حواس جمع
featherhead
U
ادم حواس پرت سبکسر
preoccupiedly
U
با داشتن حواس در جای دیگر
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
U
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
attacking
U
تک کننده
bidders
U
کننده
bidder
U
کننده
hoppers
U
لی لی کننده
swooner
U
غش کننده
noncommittal
U
رد کننده
catterer
U
پچ پچ کننده
doers
U
کننده
spurner
U
رد کننده
squasher
U
له کننده
solvent
U
اب کننده
doer
U
کننده
squelcher
U
له کننده
renunciant
U
کننده
surfy
U
کف کننده
mitigative
U
کم کننده
mitigatory
U
کم کننده
whisperer
U
پچ پچ کننده
commulator
U
یک سو کننده
puffer
U
پف کننده
repudiationist
U
رد کننده
trackers
U
پی کننده
crusher
U
له کننده
ear-splitting
U
کر کننده
bender
U
خم کننده
renunciant
U
رد کننده
crepitant
U
خش خش کننده
fluxing oil
U
اب کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com