Total search result: 201 (14 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
transit duty U |
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
groundage U |
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی |
 |
 |
salvages U |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
 |
 |
salvaged U |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
 |
 |
salvaging U |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
 |
 |
salvage U |
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی |
 |
 |
loss leader U |
کالایی که با ضرر فروخته میشود |
 |
 |
fast moving stock U |
کالایی که به سرعت فروخته میشود |
 |
 |
short lot U |
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود |
 |
 |
pillotage U |
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود |
 |
 |
toll thorough U |
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود |
 |
 |
loading for contingencies U |
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود |
 |
 |
shuttle U |
ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.] |
 |
 |
withholding tax U |
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود |
 |
 |
withholding taxes U |
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود |
 |
 |
table money U |
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود |
 |
 |
backlogs U |
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن |
 |
 |
backlog U |
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن |
 |
 |
arrowroot U |
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود |
 |
 |
zero hour <idiom> U |
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود |
 |
 |
it follows necessarily that U |
ناچار این نتیجه گرفته میشود |
 |
 |
prussic acid U |
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود |
 |
 |
derived demand U |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
 |
 |
cudbear U |
ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود |
 |
 |
intakes U |
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود |
 |
 |
inland duty U |
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود |
 |
 |
intake U |
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود |
 |
 |
colas U |
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود |
 |
 |
orifice meter U |
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود |
 |
 |
cola U |
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود |
 |
 |
surcharge U |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
 |
 |
surcharges U |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
 |
 |
pelican crossing |
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود |
 |
 |
bush U |
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود |
 |
 |
bushes U |
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود |
 |
 |
toll traverse U |
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود |
 |
 |
exclave U |
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد |
 |
 |
phlorizin U |
ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود |
 |
 |
air brick U |
اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هواتعبیه میشود |
 |
 |
kerb inlet U |
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود |
 |
 |
centrifugal moisture equivalent U |
مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود |
 |
 |
wing photograph U |
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود |
 |
 |
over the shoulder bombing U |
نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود |
 |
 |
galbanum U |
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد |
 |
 |
fused U |
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود |
 |
 |
fuse U |
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود |
 |
 |
operating bridge U |
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری |
 |
 |
wet filter U |
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود |
 |
 |
compressor bleed air U |
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود |
 |
 |
coroutine U |
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود |
 |
 |
blade cuff U |
قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود |
 |
 |
tactics U |
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه |
 |
 |
pay as you go principle U |
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند |
 |
 |
respondentia U |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
 |
 |
high oblique U |
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود |
 |
 |
cards U |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
 |
 |
card U |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
 |
 |
turboprop U |
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود |
 |
 |
rem U |
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
remarks U |
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد |
 |
 |
remark U |
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد |
 |
 |
remarked U |
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد |
 |
 |
remarking U |
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد |
 |
 |
watt U |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
 |
 |
watts U |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
 |
 |
disassembler U |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
 |
 |
deletion U |
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد |
 |
 |
patinated U |
جرم گرفته کبره گرفته |
 |
 |
loss leader U |
کالایی که با قیمت پایین |
 |
 |
wading crossing U |
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور |
 |
 |
to mark down an article U |
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن |
 |
 |
energy transition U |
عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ] |
 |
 |
to launch a product with much fanfare U |
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن |
 |
 |
duopoly U |
وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند |
 |
 |
public good U |
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد |
 |
 |
leading article U |
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند |
 |
 |
coloury U |
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است |
 |
 |
leading articles U |
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند |
 |
 |
top U |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
 |
 |
flotsam and jetsam U |
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است |
 |
 |
dutiable goods U |
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد |
 |
 |
jetsam U |
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند |
 |
 |
lagan U |
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد |
 |
 |
jetsam U |
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند |
 |
 |
carnet U |
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد |
 |
 |
prohibitive price U |
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند |
 |
 |
over production U |
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست |
 |
 |
prize U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prized U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prizing U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prizes U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
cartel U |
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند |
 |
 |
cartels U |
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند |
 |
 |
sectors U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
sector U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
 |
 |
universal U |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
 |
 |
effluvium U |
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته |
 |
 |
in this vein <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
for that reason <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
particular redemption U |
بابت |
 |
 |
therein U |
از ان بابت |
 |
 |
whereat U |
که از ان بابت |
 |
 |
in this respect <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
insofar <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in so far <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in this sense <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
for this reason <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
thereat U |
از ان بابت |
 |
 |
behalf U |
بابت |
 |
 |
as a result <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
at that [at that provocation] <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
as a consequence <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
whereby <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in this wise <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
by impl <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in this manner <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in this way <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
in consequence <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
by implication <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
hence <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
thus [therefore] <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
particulars U |
بابت |
 |
 |
concerns U |
بابت |
 |
 |
concern U |
بابت |
 |
 |
consequently <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
subsequently <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
thereat <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
thereupon <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
items U |
بابت |
 |
 |
item U |
بابت |
 |
 |
as a result of this <adv.> |
از آن بابت |
 |
 |
therefore <adv.> U |
از آن بابت |
 |
 |
regard U |
بابت باره |
 |
 |
paticular U |
خصوصی بابت |
 |
 |
on my own account U |
بابت خودم |
 |
 |
regards U |
بابت باره |
 |
 |
on this score U |
از این بابت |
 |
 |
regarded U |
بابت باره |
 |
 |
for ones own hand U |
بابت خود شخص |
 |
 |
In this matter U |
در این بابت [قضیه] |
 |
 |
sickleave U |
مرخصی بابت ناخوشی |
 |
 |
gigabyte U |
یک هزار میلیون بابت |
 |
 |
therewith U |
از ان بابت علاوه بر این |
 |
 |
brand loyalty U |
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول |
 |
 |
on the score of neglect U |
بعنوان غفلت ازاین بابت |
 |
 |
social security contributions U |
پرداختی بابت تامین اجتماعی |
 |
 |
i am impatient for it U |
ازان بابت بیطاقت هستم |
 |
 |
loss leader U |
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد |
 |
 |
I feel relieved because of that issue! U |
خیال من را از این بابت راحت کردی! |
 |
 |
is he a the wiser for it U |
ایا ازاین بابت عاقل تراست |
 |
 |
traffic post U |
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور |
 |
 |
dead freight U |
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده |
 |
 |
coupon payments U |
منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است |
 |
 |
forwarding merchant U |
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان |
 |
 |
echoed U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
 |
 |
echoing U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
 |
 |
echo U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
 |
 |
echoes U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
 |
 |
perfoliate U |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
 |
 |
forms U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
 |
 |
form U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
 |
 |
formed U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
 |
 |
traces U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
 |
 |
traced U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
 |
 |
trace U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
 |
 |
averaging U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
 |
 |
averaged U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
 |
 |
averages U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
 |
 |
average U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
 |
 |
pewage U |
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند |
 |
 |
bat allowance U |
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر |
 |
 |
bat money U |
فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر |
 |
 |
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U |
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر. |
 |
 |
asset U |
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد |
 |
 |
loads U |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
 |
 |
load U |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
 |
 |
softest U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
dummies U |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
 |
 |
softer U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
soft U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
 |
 |
dummy U |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
 |
 |
throughput U |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
 |
 |
town fog U |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
 |
 |
suffix notation U |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
 |
 |
mastered U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
 |
 |
masters U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
 |
 |
master U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
 |
 |
seconds U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
 |
 |
seconding U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
 |
 |
seconded U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
 |
 |
second U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
 |
 |
accrued benefit U |
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی |
 |
 |
fax U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
 |
 |
faxing U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
 |
 |
workgroup U |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
 |
 |
faxes U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
 |
 |
faxed U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
 |
 |
horned scully U |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
 |
 |
impact shipment U |
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد |
 |
 |
standards U |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
 |