Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sensitised
U
حساس کردن
sensitises
U
حساس کردن
sensitising
U
حساس کردن
sensitize
U
حساس کردن
sensitized
U
حساس کردن
sensitizes
U
حساس کردن
sensitizing
U
حساس کردن
tenderised
U
حساس کردن
tenderises
U
حساس کردن
tenderising
U
حساس کردن
tenderize
U
حساس کردن
tenderized
U
حساس کردن
tenderizes
U
حساس کردن
tenderizing
U
حساس کردن
sensitization
U
حساس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
antihandling fuze
U
ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
intenerate
U
لطیف کردن حساس کردن
Other Matches
tentacles
U
شاخک حساس ریشه حساس
tentacle
U
شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
tendered
U
حساس
sensate
U
حساس
sentimental
U
حساس
supersensitive
U
حساس
activator
U
حساس گر
sensitive clay
U
رس حساس
tender
U
حساس
sensitive
U
حساس
critical
U
حساس
sharp nosed
U
حساس
feisty
U
حساس
key
<adj.>
U
حساس
elastic
U
حساس
susceptive
U
حساس
alive
U
حساس
vigilant
U
حساس
prominent
U
حساس
elastic demand
U
حساس
techy
U
حساس
passible
U
حساس
exquisite
U
حساس
sensor
U
حساس
thin skinned
U
حساس
acute
U
حساس
delicate
U
حساس
tenderest
U
حساس
ticklish
U
حساس
tendering
U
حساس
gleg
U
حساس باهوش
vibrissa
U
موی حساس
pixilated
U
خیلی حساس
jumpy
U
بیقرار حساس
sensitively
U
بطور حساس
critical position
U
پوزیسیون حساس
critical mass
U
توده حساس
mimosa
U
گیاه حساس
insensible
U
غیر حساس
skinless
U
خیلی حساس
sensitive plant
U
گیاه حساس
sensitive zone
U
منطقه حساس
palpi
U
شاخک حساس
elastic supply
U
عرضه حساس
sensitization
U
حساس سازی
senseful
U
خیلی حساس
overstrung
U
خیلی حساس
sensitizer
U
حساس کننده
sensory nerves
U
پیهای حساس
sensitization
U
حساس شدن
tendering
U
حساس بودن
perceptive
U
حساس و باهوش
sensitized
U
حساس شدن
sensitizes
U
حساس شدن
tender
U
حساس بودن
stark
U
حساس سفت
starker
U
حساس سفت
it touched him on the raw
U
بنقطه حساس
hygrosensitive
U
حساس به رطوبت
starkest
U
حساس سفت
starkly
U
حساس سفت
supersensitive
U
حساس شده
insensitivity
U
غیر حساس
supersensitive
U
فوق حساس
tendered
U
حساس بودن
sensitizing
U
حساس شدن
insensitive
U
غیر حساس
tenderest
U
حساس بودن
key points
U
نقاط حساس
sensitize
U
حساس شدن
sensitising
U
حساس شدن
high strung
U
بسیار حساس
critical item
U
اماد حساس
critical facility
U
تاسیسات حساس
key position
U
شغل حساس
hyperaesthetic
U
زیاده از حد حساس
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
keop soo
U
نقاط حساس
sensitised
U
حساس شدن
feelingly
U
بطور حساس
kittle
U
هوشیار حساس
sensitises
U
حساس شدن
key terrain
U
زمین حساس
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
pressure sensitive pen
U
قلم حساس به فشار
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen
U
صفحه حساس به تماس
tender minded
U
دارای فکر حساس
tentacular
U
شبیه شاخک حساس
hypergolic fuel
U
سوخت فوق حساس
tentacular
U
دارای شاخک حساس
electrosensitive paper
U
کاغذ حساس الکترونیکی
palpus
U
شاخک حساس سبیل
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
dipneedle circuit
U
مدار حساس مغناطیسی
sensitive to light
U
حساس نسبت به روشنایی
context sensitive help
U
کمک حساس به قرینه
key position
U
موضع حساس و مهم
laminitis
U
اماس لایههای حساس
key terrain features
U
عوارض حساس زمین
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
kyusho
U
نقاط حساس بدن
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
vital points
U
نقاط حساس بدن
soft boiled
U
نیم بند حساس
tentacles
U
موی حساس جانور
touchier
U
نازک نارنجی حساس
tentacle
U
موی حساس جانور
susceptible to pain
U
حساس نسبت بدرد
touchy
U
نازک نارنجی حساس
detecting circuit
U
مدار حساس مین
touchiest
U
نازک نارنجی حساس
sensitivities
U
حساس بودن به چیزی
sensitivity
U
حساس بودن به چیزی
supersensitive
U
فوق العاده حساس
context sensitive
U
حساس نسبت به متن
photoconductor
U
هادی حساس نسبت به نور
detector paper
U
کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
photodiode
U
دیود حساس نسبت به نور
pressure sensitive keyboard
U
صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive layer
U
لایه یا قشر حساس در برابرنور
touch sensitive display
U
صفحه نمایش حساس لمسی
sensory
U
وابسته به مرکز احساس حساس
dunnite
U
نوعی ماده منفجر حساس
homing mine
U
مین حساس به انعکاس امواج
electrosensitive
U
چاپ با کاغذ حساس به الکترون
panchromatic
U
حساس نسبت بهمه رنگها
hypergolic fuel
U
سوخت خیلی حساس به اشتعال
otocyst
U
عضو حساس شنوایی بی مهرگان
light sensitive resistor
U
مقاومت حساس در برابر نور
fluxgate
U
وسیله حساس به مین مغناطیسی
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
sensitive
U
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
dermis
U
قسمت حساس وعروقی میان پوست
jelly bean
U
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
supersensitive
U
ماسوره یا مین فوق العاده حساس
photocell
U
یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
case sensitive
U
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
tag line
U
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
spicule
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
hypersensitive
U
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
spicula
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure
U
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic
U
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
detector
U
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors
U
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
forms
U
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
U
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed
U
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage
U
روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege
U
حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
lasers
U
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser
U
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder
U
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
digitize
U
سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
phototypesetter
U
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch
U
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
wet bulb termometere
U
ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe
U
مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
lighted
U
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surged
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light
U
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest
U
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surge
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges
U
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
implosion weapon
U
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electrothermal printer
U
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
electrostatic
U
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
it is insensitive to light
U
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
crystals
U
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal
U
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
pen
U
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
U
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
U
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
U
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
antidisturbance fuze
U
ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
electrosensitive printer
U
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
LCD
U
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com