Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to mark out a ground
U
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beacon
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
beacons
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
clericality
U
حالت یانشان روحانیت
flares
U
چراغ یانشان دریایی نمایش
flare
U
چراغ یانشان دریایی نمایش
blazonry
U
علامت یانشان نجابت خانوادگی
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
honourable mention
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mentions
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
banding
U
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
delimiting
U
تحدید حدود کردن
delimiting
U
تعیین کردن حدود
delimit
U
تحدید حدود کردن
delimits
U
تعیین کردن حدود
abound
O
تعیین حدود کردن
delimits
U
تحدید حدود کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
delimited
U
تعیین کردن حدود
demarcate
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
peg
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
delimited
U
تحدید حدود کردن
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet
U
در حدود درامد خود خرج کردن
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
french fry
U
برش سیب زمینی سرخ کردن
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
french fry
U
برشهای سیب زمینی رادرروغن سرخ کردن
ground landlord
U
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
ricer
U
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
mark mark
U
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
tethers
U
حدود
scantling
U
حدود
range
U
حدود
ambit
U
حدود
delimiting
U
حدود
definition
U
حدود
delimits
U
حدود
purview
U
حدود
definitions
U
حدود
neiggourhood
U
حدود
delimited
U
حدود
tethering
U
حدود
tethered
U
حدود
module
U
حدود
realms
U
حدود
scope
U
حدود
confining
U
حدود
realm
U
حدود
precincts
U
حدود
confine
U
حدود
precinct
U
حدود
ranges
U
حدود
ranged
U
حدود
perambulation
U
حدود
thereabouts
U
در آن حدود
delimit
U
حدود
tether
U
حدود
modules
U
حدود
vicinity
U
حدود
neighbourhoods
U
حدود
neighbourhood
U
حدود
neighborhoods
U
حدود
well-nigh
U
در حدود
well nigh
U
در حدود
about
<adv.>
U
حدود
limit
U
حدود
roughly
<adv.>
U
حدود
in the neighbourhood
U
در حدود
about
U
در حدود
compass
U
حدود
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
class limits
U
حدود طبقه
reaching
U
وسعت حدود
class interval
U
حدود طبقه
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
verge
U
نزدیکی حدود
ranges
U
حدود وسعت
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
boundary
U
حدود چیزی
reached
U
وسعت حدود
reaches
U
وسعت حدود
verges
U
نزدیکی حدود
line
U
حدود رویه
within cry
U
در حدود صد ارس
coastal frontier
U
حدود ساحلی
coextensive
U
هم حدود وثغور
confinement
U
تحدید حدود
yawed
U
تجاوز از حدود
delimitation
U
تعیین حدود
runs
U
ردپا حدود
demarcation
U
تعیین حدود
lines
U
حدود رویه
trimester
U
در حدود سه ماه
limit of fire
U
حدود اتش
run
U
ردپا حدود
limit check
U
مقابله حدود
yaw
U
تجاوز از حدود
ranges
U
حدود محدوده
range
U
حدود محدوده
graphic limits
U
حدود گرافیکی
purview
U
حدود میدان
outed
U
خارج از حدود
whereabouts
U
درچه حدود
frontiers
U
حدود و ثغور
boundaries
U
حدود چیزی
boundaries
U
حدود یکان
out-
U
خارج از حدود
gamut
U
حدود حیطه
in round numbers 00
U
در حدود 001 عد د
out
U
خارج از حدود
hereabout
U
دراین حدود
delimitation
U
تحدید حدود
probability limits
U
حدود احتمالی
limits of confidence
U
حدود اطمینان
peripheries
U
محیط حدود
ranged
U
حدود وسعت
reach
U
وسعت حدود
purview of an occupation
U
حدود کاری
in the neighborhood of
U
در حدود
[ریاضی]
thereabouts
U
در حدود آن وقت
periphery
U
محیط حدود
ranged
U
حدود محدوده
confidence limits
U
حدود اعتماد
range
U
حدود وسعت
boundary
U
حدود یکان
confidence limits
U
حدود اطمینان
vicinity
U
در حدود در اطراف
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
tolerance
U
حدود قابل تحمل
outre
U
خارج از حدود معمولی
orbit
U
دور حدود فعالیت
orbited
U
دور حدود فعالیت
orbits
U
دور حدود فعالیت
inbound
U
محصور در حدود معینی
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
scope
U
میدان و برد و حدود
thereabouts
U
در حدود آن میزان یا تعداد
mark out a ground
U
تحدید حدود زمین
compass
U
حدود وثغور حوزه
format
U
حدود و مشخصات فرش
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
tolerances
U
حدود قابل تحمل
transfer limit
U
حدود تصحیحات انتقال تیر
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
corrida
U
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
quart
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quarts
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
transition layer
U
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
boundary disclaimer
U
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
limit of fire
U
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
neatline
U
خطوط باریک حدود کناره نقشه
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
iron pyrites
U
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
offshore
U
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
U
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
territorial
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
sublunar
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
terrene
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
earthly
U
زمینی
earth-bound
U
زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com