English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
command mode U حالت فرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
command U فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
commanded U فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
commands U فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
commandantship U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
commandership U فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
executive branch U فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
tactical command ship U ناو فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
command channels U ردههای فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
supreme U فرماندهی عالی
unified command U فرماندهی متحد
support command U فرماندهی پشتیبانی
continuity of command U مداومت فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
commander's call U در اختیار فرماندهی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
commandery U مقام فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
headquarters U مرکز فرماندهی
bridges U پل فرماندهی کشتی
command posts U پاسگاه فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
oldman U مقام فرماندهی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
flag ship U ناو سر فرماندهی
lead a unit U فرماندهی کردن
bridged U پل فرماندهی کشتی
air command U فرماندهی هوایی
joint command U فرماندهی مشترک
administrative command U فرماندهی اداری
head quarters U مرکز فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
command U سرکردگی فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
flagships U ناو فرماندهی
command post U پست فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
bridge U پل فرماندهی کشتی
commands U سرکردگی فرماندهی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
air command U فرماندهی نیروی هوایی
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
cupola U برجک فرماندهی تانک
cupolas U برجک فرماندهی تانک
guides U کشتی فرماندهی عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
guide U کشتی فرماندهی عملیات
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
forward command post U پست فرماندهی جلو
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
type command U فرماندهی ناو گروه
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
predicaments U حالت
stated U حالت
self U حالت
predicament U حالت
states U حالت
stating U حالت
condition U حالت
if U حالت
temperaments U حالت
line condition U حالت خط
glass eyed U بی حالت
temperament U حالت
grain U حالت
posture U حالت
postured U حالت
postures U حالت
posturing U حالت
fettle U حالت
idiocrasy U حالت
makes U حالت
state- U حالت
estate U حالت
estates U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
state U حالت
make U حالت
ill conditioned U بد حالت
phased U حالت
mood U حالت
tempered U حالت
expressions U حالت
phase U حالت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com