Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
Other Matches
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
restraint
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
interception
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
hindering
U
جلوگیری کردن
restrain
U
جلوگیری کردن از
preventive
U
جلوگیری کننده
hinders
U
جلوگیری کردن
rule out
U
جلوگیری کردن
restrains
U
جلوگیری کردن از
hindered
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
restraining
U
جلوگیری کردن از
rebuffing
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
bridling
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
keeps
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
suppressive
U
جلوگیری کننده
hinder
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
suppressor
U
جلوگیری کننده
to keep back
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
preventive
U
عامل جلوگیری
preventability
U
قابلیت جلوگیری
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
prevenience
U
منع جلوگیری
premune
U
ناشی از جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
preclusive
U
جلوگیری کننده
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
letted
U
منع جلوگیری
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
hold in
U
جلوگیری کردن
interceptive
U
جلوگیری کننده
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
inhibitor
U
جلوگیری کننده
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
preventible
U
قابل جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
quenchable
U
قابل جلوگیری
preservative
U
ماده جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
repessive
U
جلوگیری کننده
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
abatement
U
فروکش جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
repressed
U
جلوگیری شده
inhibiter
U
جلوگیری کننده
checks
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
check
U
جلوگیری کردن از
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
stops
U
جلوگیری منع
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
arrest
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
arrests
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
arrests
U
جلوگیری کردن
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
holds
U
جلوگیری کردن
stop
U
جلوگیری منع
inhibit
U
جلوگیری کردن
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
preservation
U
محافظت جلوگیری
inhibits
U
جلوگیری کردن
stopped
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
hold
U
جلوگیری کردن
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
out of hand
U
غیر قابل جلوگیری
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
incontrollable
U
غیر قابل جلوگیری
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
contraceptive
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
U
جلوگیری لبه پیاده رو
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
without restraint
U
ازادانه بدون جلوگیری
fire control
U
جلوگیری از اتش سوزی
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
antiskid treatment
U
عمل جلوگیری ازسر خوردن
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage
U
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
hinder
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
buffer zones
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
safety regulations
U
ایین نامه جلوگیری از خطر
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hindering
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
hindered
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
rib to prevent seepage
U
پشت بند جلوگیری از تراوش
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
lock
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
locks
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
to look out for squalls
U
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
buffer
U
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
protect
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
pass interference
U
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
anti sepsis
U
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
protects
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com