Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checks
U
مقابله کردن مقابله
checked
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
مقابله
echo check
U
مقابله
counterview
U
مقابله
controlment
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
bucking
U
مقابله
opposition
U
مقابله
checking
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
collations
U
مقابله
collation
U
مقابله
contrast
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
check
U
مقابله
checked
U
مقابله
crossecheck
U
مقابله مجدد
marginal check
U
مقابله مرزی
checklist
U
سیاهه مقابله
checks and balance
U
کنترل و مقابله
visual check
U
مقابله بصری
bucking coil
U
پیچک مقابله
built in check
U
مقابله توکار
casting out nines
U
مقابله نه نهی
check boxes
U
جعبههای مقابله
check indicator
U
نماینده مقابله
check list
U
سیاهه مقابله
check point
U
نقطه مقابله
parity check
U
مقابله توازن
cyclic check
U
مقابله چرخهای
data check
U
مقابله داده ها
selection check
U
مقابله گزینش
sequence check
U
مقابله ترتیب
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
sight check
U
مقابله چشمی
sight check
U
مقابله نظری
spell checker
U
مقابله گر املائی
twin check
U
مقابله توام
validity check
U
مقابله اعتبار
visual check
U
مقابله دیداری
parity checking
U
مقابله توازن
parity check
U
مقابله ایستایی
overflow check
U
مقابله سرریز
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
dynamic check
U
مقابله پویا
system check
U
مقابله سیستم
sum check
U
مقابله جمعی
limit check
U
مقابله حدود
loop checking
U
مقابله حلقه
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
opposability
U
مقابله پذیری
automatic check
U
مقابله خودکار
retaliation
U
مقابله به مثل
repelling
U
مقابله کردن
repelled
U
مقابله کردن
repel
U
مقابله کردن
beards
U
مقابله کردن
reciprocity
U
مقابله به مثل
beard
U
مقابله کردن
collating
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
collated
U
مقابله کردن
cross-examination
U
پرسش و مقابله
collate
U
مقابله کردن
countering
U
مقابله کردن
acounter
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
spot check
U
مقابله موضعی
repels
U
مقابله کردن
arithmetic check
U
مقابله حسابی
counter
U
مقابله کردن
spot checks
U
مقابله موضعی
algebra
U
جبر و مقابله
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
check
U
مقابله کردن بررسی
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
parity check
U
مقابله کردن توازن
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
checked
U
مقابله کردن بررسی
checks
U
مقابله کردن بررسی
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
dump check
U
مقابله حین روبرداری
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
checking program
U
برنامه مقابله کننده
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate
U
مقابله کردن بی میلی کردن
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...