Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rettery
U
جایی که بذرک را می خیسانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flax
U
بذرک
flax seed
U
بذرک
oil cake
U
سلف بذرک
linseed meagreness
U
بذرک کوبیده
swingle
U
الت برای کوبیدن وپاک کردن لیفههای بذرک
megilp
U
روغن بذرک یا چیز دیگری که رنگ زن ها رنگ را باان می امیزند
inopportunity
U
بی جایی
n tuple
U
N جایی
someplace
U
یک جایی
minx
U
زن هر جایی
someplace
U
جایی
charnel house
U
جایی که
inopportuneness
U
بی جایی
wherever
U
جایی که
commonplace
U
همه جایی
banal
U
همه جایی
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
gas log
U
جایی که گازمیسوزد
immutability
U
پا بر جایی ثبات
translocation
U
جابه جایی
transposition
U
جابه جایی
shifted
U
جابه جایی
shifts
U
جابه جایی
scratch where it itches
U
هر جایی را که میخاردبخارانید
displacement
U
جابه جایی
shift
U
جابه جایی
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
to hunker down in a place
U
در جایی پناه بردن
synaesthesia
U
جابه جایی حسی
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
attender
U
شخص حاضر در جایی
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
synesthesia
U
جابه جایی حسی
drop by
<idiom>
U
بازدید از کسی با جایی
stand clear
U
جایی را ترک کردن
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
drive displacement
U
جابه جایی سائق
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
locomotion
U
جابه جایی حرکتی
p.of the ways
U
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
tourist trap
<idiom>
U
جایی که جذب توریست میکند
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to admit sombody
[into a place]
U
راه دادن کسی
[به جایی]
get out from under
<idiom>
U
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
berthing
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berths
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i am at my wit's end
U
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
to the best of ones ability
تا جایی که کسی توان آن را دارد
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
berth
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
strict enclosure
U
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
berthed
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
to bar somebody from entering the place
U
مانع کسی وارد جایی شدن
to head back
U
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
to turn around
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to languish
U
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
plate rack
U
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
stamping grounds
<idiom>
U
پاتق ،جایی که شخص بیشتراوقاتش را آنجاست
Mind your head!
U
مواظب سرت باش!
[که به جایی نخورد]
exchanging
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanges
U
جابه جایی داده بین دو محل
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
exchange
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanged
U
جابه جایی داده بین دو محل
breeding ground
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to languish
U
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
U
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
pentarch
U
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
to a in
U
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
varicosity
U
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
bone dry
U
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
breeding grounds
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
tie down
<idiom>
U
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
souvenir
U
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
to languish
U
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
rug delivery
U
[جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
picklock
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
to take the a
U
بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
cat burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
flag station
U
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
altar-steps
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
altar-stair
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
dump
U
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
no-show
<idiom>
U
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
funny bone
<idiom>
U
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
overlapped
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
regional breakpoint
U
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
scarf weld
U
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
overlaps
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
insert
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserting
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
to buzz off
U
گم شدن
[به چاک زدن]
[دور شدن]
[از جایی یا کسی]
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
Pazyryk rug
U
فرش پازیریک
[این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com