Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centripetal
U
جانب مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
fair faced
U
حق به جانب
side
U
جنب جانب
offshore
U
از جانب ساحل
sides
U
جنب جانب
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
favouritism
U
جانب کسی را گرفتن
To err on the side of caution.
U
جانب احتیاط راگرفتن
centripetal acceleration
U
نیروی جانب مرکز
centripetal force
U
نیروی جانب مرکز
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
providentially
U
از مشیت الهی من جانب الله
self proclaimed
U
ادعاشده از جانب خود شخص
i made him my proxy
U
او رااز جانب خود وکیل کردم
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . .
U
از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
estate in reversion
U
هبه قابل رجوع از جانب واهب
he voted by proxy
U
کسی را از جانب خودوکیل کردکه رای دهد
bear in
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
galactic noise
U
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
the present writer
U
این بنده این جانب
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
core
U
مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
central
U
مرکزی
axial
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
cl
U
خط مرکزی
centre pocket
U
مرکزی
centrical
U
مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
cores
U
مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
central station
U
نیروگاه مرکزی
central terminal
U
پایانه مرکزی
central site
U
سایت مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
mainframes
U
پردازنده مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
mainframe
U
پردازنده مرکزی
central processor
U
پردازنده مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central office
U
دفتر مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
center distance
U
فاصله مرکزی
center
U
گروه مرکزی
boost coil
U
کوئل مرکزی
axial pressure
U
فشار مرکزی
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
central load
U
بار مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
eccentricities
U
برون مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central government
U
حکومت مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
central fissure
U
شیار مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
concourse
U
تالار مرکزی
centralism
U
مرکزی نگری
head office
U
اداره مرکزی
head office
U
دفتر مرکزی
holding company
U
شرکت مرکزی
central
U
کامپیوتر مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central
U
تلفن چی مرکزی
three centred curve
U
منحنی سه مرکزی
state government
U
دولت مرکزی
spherical angle
U
زاویه مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
centralized plan
U
پلان مرکزی
fovea centralis
U
فرورفتگی مرکزی
directrix
U
خط تیر مرکزی
centrically
U
بطور مرکزی
centralists
U
مرکزی نگر
centralist
U
مرکزی نگر
centrifugal
U
گریز از مرکزی
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
centrum
U
جسم مرکزی
nucleus
U
لب هسته مرکزی
nuclei
U
لب هسته مرکزی
centre game
U
بازی مرکزی
fore and aft center line
U
خط مرکزی سراسری
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
vertical center line illusion
U
خطای خط قائم مرکزی
GHQ
U
مخفف ستاد مرکزی
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
inner cities
U
بخش مرکزی شهر
inner city
U
بخش مرکزی شهر
axis of the bore
U
محور مرکزی لوله
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
center
U
وسط ونقطه مرکزی
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
centre pawns
U
پیادههای مرکزی شطرنج
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
one shot pump
U
پمپ روغن مرکزی
the middlands
U
استانهای مرکزی انگلستان
statolatry
U
حمایت ازقدرت مرکزی
multicenter binding
U
پیوند چند مرکزی
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
downtown
U
قسمت مرکزی شهر
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus
U
شکنج پیش مرکزی
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
heartlands
U
منطقه مرکزی وحیاتی
post offices
U
اداره مرکزی پست
heartland
U
منطقه مرکزی وحیاتی
centre
U
وسط ونقطه مرکزی
nave
U
تالار مرکزی صحن
centers
U
وسط ونقطه مرکزی
naves
U
تالار مرکزی صحن
centered
U
وسط ونقطه مرکزی
gold
U
دایره مرکزی هدف
golds
U
دایره مرکزی هدف
centred
U
وسط ونقطه مرکزی
conurbation
U
شهر مهم مرکزی
core
U
هسته مرکزی مفتول
conurbations
U
شهر مهم مرکزی
cores
U
هسته مرکزی مفتول
post office
U
اداره مرکزی پست
Ivory Coast
U
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
geothermic
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
high asia
U
قسمت بلند و مرکزی امریکا
x ring
U
دایره مرکزی هدف تیراندازی
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
sweet spot
U
قسمت مرکزی راکت یا چوب
keel
U
ستون عرضی مرکزی ناو
directrix
U
خط مرکزی منطقه اتش توپ
general posr office
U
اداره مرکزی پست در لندن
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
geocentric
U
دارای مرکزی در زمین زمینی
keels
U
ستون عرضی مرکزی ناو
geothermal
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
king's yellow
U
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
radian
U
زاویه مرکزی قوس دایره
pecan
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
osset
U
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
pecans
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
centralized
U
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
totalitarianism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
central air data
U
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
wing section
U
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
danish gambit
U
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
balkline spot
U
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
centers
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
slovak
U
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom
U
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
cpu
U
Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
centre
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A
U
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
objects
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
direct objects
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
log
U
بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
logs
U
بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
peripheral
U
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
tulip design
U
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
collection
U
ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
star network topology
U
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
microprocessors
U
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
multistation access unit
U
buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
collections
U
ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com