Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heading hold
U
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
paying
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
feoff
U
دستمزد
factor payments
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
stipend
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
waged
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
waging
U
دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
fee
U
مزد دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
daily pay
U
دستمزد روزانه
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
wage control
U
کنترل دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
raise
U
بالا بردن دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
imprisoning
U
نگهداشتن
imprisons
U
نگهداشتن
sustain
U
نگهداشتن
sustained
U
نگهداشتن
sustains
U
نگهداشتن
bate
U
نگهداشتن
preserving
U
نگهداشتن
to take into custody
U
نگهداشتن
hold on
U
نگهداشتن
to keep in d.
U
نگهداشتن
to hold in restraint
U
نگهداشتن
imprison
U
نگهداشتن
retention
U
نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن
preserve
U
نگهداشتن
preserves
U
نگهداشتن
retain
U
نگهداشتن
retained
U
نگهداشتن
retaining
U
نگهداشتن
retains
U
نگهداشتن
hold
U
نگهداشتن
saves
U
نگهداشتن
save
U
نگهداشتن
reserving
U
نگهداشتن
saved
U
نگهداشتن
reserves
U
نگهداشتن
reserve
U
نگهداشتن
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
hold over
<idiom>
U
طولانی نگهداشتن
preserving
U
باقی نگهداشتن
retraining
U
نگهداشتن در ندامتگاه
tong
U
باانبر نگهداشتن
secure
U
محکم نگهداشتن
chins
U
زیرچانه نگهداشتن
chin
U
زیرچانه نگهداشتن
have custody of
U
امانت نگهداشتن
count out
<idiom>
U
بیرون نگهداشتن
locks
U
محکم نگهداشتن
lock
U
محکم نگهداشتن
secures
U
محکم نگهداشتن
snubs
U
نگهداشتن طناب
snubbing
U
نگهداشتن طناب
snubbed
U
نگهداشتن طناب
snub
U
نگهداشتن طناب
preserves
U
باقی نگهداشتن
sabbattize
U
سبت نگهداشتن
station keeping
U
در خط نگهداشتن ناو
preserve
U
باقی نگهداشتن
fid
U
بامیله نگهداشتن
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
l support
U
نگهداشتن بصورت زاویه
surged
U
تحت کشش نگهداشتن
surge
U
تحت کشش نگهداشتن
prop
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
locked up
U
زیر قفل نگهداشتن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintain
U
نگهداشتن برقرار داشتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains
U
نگهداشتن برقرار داشتن
maintained
U
نگهداشتن برقرار داشتن
floats
U
روی اب نگهداشتن شناور
propping
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
hold
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
keep up
<idiom>
U
درشرایط عالی نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propped
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
surges
U
تحت کشش نگهداشتن
float
U
روی اب نگهداشتن شناور
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
desiccate
U
در جای خشک نگهداشتن
floated
U
روی اب نگهداشتن شناور
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguards
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
card up one's sleeve
<idiom>
U
برای روز مبادا نگهداشتن
safeguarding
U
تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarded
U
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard
U
تامین کردن امن نگهداشتن
stayed
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
U
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
acquisition
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisitions
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserving
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
boost control
U
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
screened
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
batten
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
lies
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolsters
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lied
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
battens
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
nothing to the right
U
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
beechive spring
U
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com