Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flan
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flans
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
kopfring
U
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
back square
U
گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود
bed plate
U
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
sofa-beds
U
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
sofa-bed
U
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
luminous energy
U
نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
rear takedown with double leg tackle
U
زیر یک دو خم که تبدیل به خورجین تکان میشود
source
U
که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
rf
U
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
morphing
U
جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
card
U
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
U
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
one for one
U
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
hollow out
U
منگنه کردن
blank
U
منگنه کردن
blankest
U
منگنه کردن
perforating
U
منگنه کردن
perforate
U
منگنه کردن
perforates
U
منگنه کردن
circuits
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
stamp
U
منگنه کردن تمبرزدن
overpunch
U
روی هم منگنه کردن
stamps
U
منگنه کردن تمبرزدن
smashes
U
بشدت زدن منگنه کردن
smash
U
بشدت زدن منگنه کردن
single transposition
U
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
hand-held
U
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
digitize
U
تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
punch
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punched
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punches
U
منگنه کردن سوراخ کردن
horned scully
U
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
metallizo
U
فلزی کردن
metals
U
فلزی کردن
metal
U
فلزی کردن
galvanises
U
ابکاری فلزی کردن
galvanised
U
ابکاری فلزی کردن
galvanize
U
ابکاری فلزی کردن
galvanizes
U
ابکاری فلزی کردن
galvanising
U
ابکاری فلزی کردن
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
chimney-crane
U
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
dimpling
U
پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
lap
U
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
lapped
U
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
lock
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
locks
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
commute
U
تبدیل کردن
transmuting
U
تبدیل کردن
transmuted
U
تبدیل کردن
commuting
U
تبدیل کردن
reduce
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
commutes
U
تبدیل کردن
commuted
U
تبدیل کردن
reducing
U
تبدیل کردن
transmute
U
تبدیل کردن
converting
U
تبدیل کردن
transmutes
U
تبدیل کردن
reduces
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
toggle
U
تبدیل کردن
toggles
U
تبدیل کردن
to turn something into something
U
تبدیل کردن به
to convert something into something
U
تبدیل کردن به
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
scorify
U
تبدیل به کف کردن
to transform
[into]
U
تبدیل کردن
[به]
gear level
U
تبدیل کردن
reset
U
تبدیل کردن
transact
U
تبدیل کردن
converts
U
تبدیل کردن
transforming
U
تبدیل کردن
turn
U
تبدیل کردن
transformed
U
تبدیل کردن
transform
U
تبدیل کردن
turns
U
تبدیل کردن
converted
U
تبدیل کردن
transforms
U
تبدیل کردن
transrorm
U
تبدیل کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale
U
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
U
تبدیل صورت تبدیل هیئت
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
provincialize
U
تبدیل باستان کردن
phosphatize
U
تبدیل به فسفات کردن
agglutinate
U
تبدیل به چسب کردن
porcelainize
U
تبدیل بچینی کردن
coke
U
تبدیل به زغال کردن
sugars
U
تبدیل به شکر کردن
peptonize
U
تبدیل به پپتن کردن
gasification
U
تبدیل کردن بگاز
acetify
U
تبدیل به سرکه کردن
to change to the better
U
تبدیل به احسن کردن
aerify
U
تبدیل به هوا کردن
cokes
U
تبدیل به زغال کردن
sugar
U
تبدیل به شکر کردن
prosify
U
تبدیل به نثر کردن
nitrogenize
U
تبدیل به ازت کردن
lapidify
U
تبدیل به سنگ کردن
nitrates
U
به نیترات تبدیل کردن
compartmentalized
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing
U
تبدیل به اجزا کردن
scorify
U
تبدیل به تفاله کردن
saponify
U
تبدیل بصابون کردن
salify
U
تبدیل به نمک کردن
saccharify
U
تبدیل به قند کردن
nitrate
U
به نیترات تبدیل کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
verbalising
U
تبدیل به فعل کردن
verbalises
U
تبدیل به فعل کردن
compartmentalize
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises
U
تبدیل به اجزا کردن
marmarize
U
تبدیل بمرمر کردن
vitriolize
U
تبدیل به زاج کردن
interchange energy
U
تبدیل کردن انرژی
hypostatize
U
تبدیل بماده کردن
etherify
U
تبدیل به اتر کردن
versify
U
تبدیل بنظم کردن
verbalizing
U
تبدیل به فعل کردن
compartmentalised
U
تبدیل به اجزا کردن
verbalizes
U
تبدیل به فعل کردن
stencilize
U
تبدیل به استنسیل کردن
lever
U
تبدیل به اهرم کردن
levers
U
تبدیل به اهرم کردن
verbalized
U
تبدیل به فعل کردن
verbalize
U
تبدیل به فعل کردن
verbalised
U
تبدیل به فعل کردن
incineration
U
تبدیل بخاکستر کردن
structuralize
U
تبدیل به ساختمان کردن
liquation
U
تبدیل باب کردن
ionize
U
تبدیل به یون کردن
gorgonize
U
تبدیل بسنگ کردن
charr
U
تبدیل به زغال کردن
realised
U
تبدیل به پول کردن
realises
U
تبدیل به پول کردن
realising
U
تبدیل به پول کردن
realize
U
تبدیل به پول کردن
realized
U
تبدیل به پول کردن
realizes
U
تبدیل به پول کردن
lignify
U
تبدیل به چوب کردن
realizing
U
تبدیل به پول کردن
forests
U
تبدیل به جنگل کردن
capitalizing
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
U
تبدیل بسرمایه کردن
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
reify
U
تبدیل بماده کردن
ozonize
U
تبدیل به ازن کردن
capitalised
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalises
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalize
U
تبدیل بسرمایه کردن
pustulate
U
تبدیل به کورک کردن
fluidize
U
تبدیل به مایع کردن
capitalized
U
تبدیل بسرمایه کردن
forest
U
تبدیل به جنگل کردن
char
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com