Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pilot production
U
تولید نمونه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
module
U
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
U
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling
U
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample
U
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled
U
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling
U
نمونه گیری برداشت نمونه
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
undisturbed sample
U
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
U
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
modelled
U
نمونه
breadboard
U
نمونه
pattern
U
نمونه
calligraph
U
نمونه
copyslip
U
نمونه
strickle
U
نمونه
modeled
U
نمونه
model
U
نمونه
models
U
نمونه
sampled
U
نمونه
progenitor
U
نمونه
ensample
U
نمونه
foretype
U
نمونه
forme
U
نمونه
instances
U
نمونه
instance
U
نمونه
schemata
U
نمونه
precedent
U
نمونه
precedents
U
نمونه
progenitors
U
نمونه
schema
U
نمونه
modules
U
نمونه
copies
U
نمونه
copy
U
نمونه
module
U
نمونه
types
U
نمونه
paragon
U
نمونه
specimens
U
نمونه
representative
U
نمونه
copied
U
نمونه
exemplars
U
نمونه
exemplar
U
نمونه
formats
U
نمونه
format
U
نمونه
sampling
U
نمونه
examples
U
نمونه
specimen
U
نمونه
example
U
نمونه
typed
U
نمونه
representatives
U
نمونه
copying
U
نمونه
paradigm
U
نمونه
paragons
U
نمونه
typicalness
U
نمونه
sample
U
نمونه
patterns
U
نمونه
type
U
نمونه
paradigms
U
نمونه
random sample
U
نمونه تصادفی
pilot model
U
نمونه ازمایشی
standard
U
نمونه قانونی
typify
U
نمونه بودن
pattern making
U
نمونه سازی
standards
U
نمونه قانونی
sampler
U
نمونه بردار
ladle samble
U
نمونه پاتیل
typified
U
نمونه بودن
typifying
U
نمونه بودن
typifying
U
نمونه دادن
typified
U
نمونه دادن
probability sample
U
نمونه احتمالاتی
gauged
U
سنجیدن نمونه
typifies
U
نمونه دادن
gauges
U
سنجیدن نمونه
protoplast
U
نمونه اصل
gauge
U
سنجیدن نمونه
typifies
U
نمونه بودن
typify
U
نمونه دادن
pilot plant
U
کارخانه نمونه
pilot plant
U
کارگاه نمونه
prototyping
U
ساخت یک نمونه
quota sample
U
نمونه سهمیه
archetypes
U
نمونه اولیه
phony
U
مدل یا نمونه
modeling
U
نمونه سازی
biased sample
U
نمونه سودار
prototypes
U
نمونه نخستین
prototypes
U
نمونه اولیه
emulation
U
نمونه سازی
pieces
U
سکه نمونه
prototype
U
نمونه ازمایشی
prototype
U
نمونه نخستین
prototype
U
نمونه اولیه
samples
U
نمونه کالا
prototypes
U
نمونه ازمایشی
piece
U
سکه نمونه
breadboard
U
نمونه تابلویی
by the square
U
مطابق نمونه
cells
U
فرف نمونه
cell
U
فرف نمونه
demo
U
نمونه نمایشی
archetype
U
نمونه اولیه
coring
U
نمونه گیری
test specimen
U
نمونه ازمایش
typical
U
نمونه نوعی
typical
U
یک نمونه بارز
samplers
U
نمونه بردار
holotype
U
نمونه شاخص
sampling
U
نمونه برداری
core sample
U
نمونه استوانهای
emulator
U
نمونه ساز
parable
U
قیاس نمونه
parables
U
قیاس نمونه
exemplarily
U
بطور نمونه
exemplification
U
نمونه اوری
exemplum
U
مثال نمونه
foretype
U
نمونه قبلی
free sample
U
نمونه مجانی
g
U
نمونه معیار
sampling
U
نمونه گیری
sight form
U
نمونه رصد
polls
U
نمونه برداشتن
modelled
U
نمونه اصلی
copied
U
نمونه ساختن
modeled
U
نمونه اصلی
copies
U
نمونه ساختن
copy
U
نمونه ساختن
model
U
نمونه اصلی
copying
U
نمونه ساختن
models
U
نمونه اصلی
screamer
U
نمونه بسیارخوب
type of use
U
نمونه کاربرد
poll
U
نمونه برداشتن
polled
U
نمونه برداشتن
test specimen
U
نمونه ازمایشی
typal
U
شبیه نمونه
vial
U
شیشه نمونه
test specimen
U
نمونه ی ازمایش
unknown sample
U
نمونه مجهول
typification
U
تعیین نمونه
typicality
U
نمونه علامت
typical sample
U
نمونه نوعی
test piece
U
نمونه ازمایش
test model
U
نمونه ی ازمایش
specimen signature
U
نمونه امضاء
tokenism
U
نمونه کاری
tokenism
U
نمونه نمایی
survey
U
نمونه گیری
surveyed
U
نمونه گیری
surveys
U
نمونه گیری
work sample
U
نمونه کار
typical galaxy
U
کهکشان نمونه
sampled
U
نمونه گرفتن
sample cell
U
فرف نمونه
representative sample
U
نمونه معرف
sample
U
واحد نمونه
sample
U
نمونه گرفتن
sampled
U
نمونه کالا
sample
U
نمونه قراردادن
sample
U
نمونه کالا
sampled
U
نمونه قراردادن
reference pilot
U
نمونه مرجع
sampled
U
واحد نمونه
portfolio
U
نمونه محصول
samplery
U
نمونه گیری
samplery
U
نمونه برداری
sample size
U
بزرگی نمونه
sample size
U
حجم نمونه
for example
U
برای نمونه
sample distribution
U
توزیع نمونه
patterning
U
نمونه سازی
test piece
U
نمونه ازمایشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com