English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ulcerate U تولید قرحه کردن ریش شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ulcers U زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
ulcer U زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
ulcer U قرحه
ulcers U قرحه
noli me tangere U قرحه اکله
ozena U قرحه بینی
lupus vulgaris U قرحه اکله
lupus U قرحه اکله
knuckle U قرحه روده
ulcerous U قرحه دار
knuckles U قرحه روده
ulceration U ایجاد زخم یا قرحه
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
manufactured U تولید کردن
procreating U تولید کردن
fetch up U تولید کردن
inbreed U تولید کردن
begat U تولید کردن
generated U تولید کردن
ingenerate U تولید کردن
bring forward U تولید کردن
procreates U تولید کردن
manufacture U تولید کردن
generating U تولید کردن
manufactures U تولید کردن
procreate U تولید کردن
generates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
generate U تولید کردن
generation U تولید کردن
begetting U تولید کردن
supplying U تولید کردن
production U تولید کردن
produced U تولید کردن
beget U تولید کردن
raise U تولید کردن
begets U تولید کردن
raises U تولید کردن
supply U تولید کردن
produces U تولید کردن
turn out U تولید کردن
generations U تولید کردن
produce U تولید کردن
put out <idiom> U تولید کردن
productions U تولید کردن
supplied U تولید کردن
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
engendered U تولید نسل کردن
engendering U تولید نسل کردن
rubefy U تولید قرمزی کردن در
vacuumize U تولید خلا کردن
process U تهیه و تولید کردن
engender U تولید نسل کردن
reproductions U تولید کردن مجدد
spawns U تولید مثل کردن
spawned U تولید مثل کردن
processes U تهیه و تولید کردن
spawn U تولید مثل کردن
produced U تولید کردن محصول
reproduction U تولید کردن مجدد
to raise up seed U تولید نسل کردن
spawning U تولید مثل کردن
produce U تولید کردن محصول
produces U تولید کردن محصول
engenders U تولید نسل کردن
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
stridulate U تولید صدای گوشخراش کردن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulates U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulate U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
breeds U تولید کردن تربیت کردن
breed U تولید کردن تربیت کردن
generated U تولید کردن احداث کردن
processes U تقویم کردن تولید کردن
generates U تولید کردن احداث کردن
generate U تولید کردن احداث کردن
process U تقویم کردن تولید کردن
generating U تولید کردن احداث کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clocks U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
incrossbreed U تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
machined U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
production technique U فن تولید
production rule U تولید
assembly line U خط تولید
assembly lines U خط تولید
progeniture U تولید
productions U تولید
assembly U تولید
production U تولید
total product U تولید کل
manufactured U تولید
generation U تولید
products U تولید
aggregate output U تولید کل
total output U تولید کل
output U تولید
genesis U تولید
manufactures U تولید
articulation U تولید
manufacture U تولید
low productivity U تولید کم
outputs U تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
generations U تولید
turn out U تولید
product U تولید
fabrication U تولید
production cost U هزینه تولید
production coefficient U ضریب تولید
production control U کنترل تولید
production capacity U فرفیت تولید
producer U تولید کننده
production process U فرایند تولید
production efficiency U کارائی در تولید
progenitive U تولید کننده
the procreative instinct U غریزه تولید
productive capacity U فرفیت تولید
production time U زمان تولید
production gap U شکاف تولید
production function U تابع تولید
production frontier U مرز تولید
production facility U سهولت تولید
production engineer U مهندس تولید
carcinogenesis U تولید سرطان
reproduction U تولید مجدد
production method U روش تولید
branches of production U رشتههای تولید
production management U مدیریت تولید
branches of production U شاخههای تولید
production index U شاخص تولید
producible U قابل تولید
procreation U تولید مثل
average product U تولید متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com