Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
p day
U
روز تعادل تولید و مصرف نظامی
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
ordnance plant
U
کارخانجات اردنانس
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
min
U
حداقل
minimally
U
حداقل
minimal
U
حداقل
minimum stock level
U
حداقل
minim
U
حداقل
minims
U
حداقل
minimum
U
حداقل
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
minimum range
U
حداقل برد
relative minimum
U
حداقل نسبی
minimum size
U
اندازه حداقل
least cost
U
حداقل هزینه
minimized
U
به حداقل رساندن
minimize
U
به حداقل رساندن
bottom price
U
حداقل قیمت
minimum price
U
حداقل قیمت
minimum elevation
U
حداقل درجه
global minimum
U
حداقل مطلق
minimised
U
به حداقل رساندن
minimises
U
به حداقل رساندن
base wage rate
U
حداقل دستمزد
minimum charge
U
حداقل هزینه
minimizes
U
به حداقل رساندن
minimization
U
به حداقل رسانیدن
minim
U
وابسته به حداقل
minims
U
وابسته به حداقل
troughs
U
حداقل موج
minimum
U
حداقل کمینه
minimising
U
به حداقل رساندن
danger warning level
U
حداقل موجودی
minimum wage
U
حداقل دستمزد
neap tide
U
جذر و مد حداقل اب
trough
U
حداقل موج
price floor
U
حداقل قیمت
least price
U
حداقل قیمت
minimum charge
U
حداقل قیمت
minimizing
U
به حداقل رساندن
thermal resolution
U
حداقل اختلاف حرارت
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
least squares estimates
U
براورد حداقل مربعات
minimum mortality
U
حداقل مرگ و میر
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
minimum standard of living
U
حداقل سطح زندگی
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
least cost combination
U
ترکیب حداقل هزینه
thermal resolution
U
حداقل سنجش حرارت
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
minimum elevation
U
حداقل درجه مربوط به مانع
neap
U
حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
meantide
U
حداقل جذر و مدهای اب دریا
ordinary least square method
U
روش حداقل مربعات معمولی
short term
U
حداقل مدت تنبیه و زندانی
double amplitude peak value
U
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew
U
حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
weighted least square method
U
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
perigee
U
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping
U
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
coming in speed
U
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
optimal merge tree
U
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
fort
U
دژ نظامی
martial
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
military
U
نظامی
martin
U
نظامی
soldier
U
نظامی
warlike
U
نظامی
mil
U
نظامی
service
U
نظامی
serviced
U
نظامی
martial law
U
حکومت نظامی
columns
U
ستون نظامی
district
U
ناحیه نظامی
districts
U
ناحیه نظامی
military government
U
دولت نظامی
standing orders
U
امریه نظامی
standing order
U
امریه نظامی
ceremony
U
مراسم نظامی
military government
U
حکومت نظامی
military courtesy
U
شئونات نظامی
military grid
U
شبکه نظامی
soldier
U
فرد نظامی
soldier
U
نظامی شدن
military governor
U
حاکم نظامی
military governor
U
فرمانداری نظامی
ceremonies
U
مراسم نظامی
soldiers
U
نظامی شدن
military funds
U
بودجه نظامی
military funds
U
اعتبار نظامی
military courtesy
U
احترامات نظامی
column
U
ستون نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
military comission
U
هیئت نظامی
military comission
U
کمیسیون نظامی
forcing
U
نیروی نظامی
forces
U
نیروی نظامی
military convention
U
اتحاد نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
military crest
U
خط الراس نظامی
civilians
U
غیر نظامی
civil
U
غیر نظامی
military expenditure
U
مخارج نظامی
military doctorine
U
مقررات نظامی
cadet
U
دانشجوی نظامی
cadets
U
دانشجوی نظامی
drilling
U
تمرین نظامی
civilian
U
غیر نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com