English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
signal box U توقف گاه متصدی علائم
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
signalman U متصدی علائم
signal man U متصدی علائم
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
legend U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
symbols U علائم
zaph dignbats U علائم زف
supervisory signals U علائم نظارتی
schematic symbols U علائم الگویی
shading symbols U علائم سایهای
hazard signs U علائم خطر
identification signs U علائم تشخیص
signal fidelity U وفاداری علائم
indication signs U علائم راهنمائی
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
character set U مجموعه علائم
signal transformation U ترادیسی علائم
sinusoidal signals U علائم سینوسی
symbolic string U رشته علائم
control signals U علائم کنترلی
epiphenomenon U علائم ثانویه
signal regeneration U باززایی علائم
erection marks U علائم نصب
sound signal علائم صدا
symptom U علائم مرض
mathematical symbols U علائم ریاضی
facing U علائم ریاضی
facings U علائم ریاضی
symptoms U علائم مرض
symbolic table U جدول علائم
economic indicator U علائم اقتصادی
nomenclature U فهرست علائم واختصارات
staggy U دارای علائم ونشانههای نر
legends U فهرست علائم واختصارات
dual intensity U تاکید علائم خاص
number plate U پلاک علائم مشخصه
number plates U پلاک علائم مشخصه
emblazonment U تزئین با نشان و علائم
symptomatic U حاکی از علائم مرض
pictograph U نشان یا علائم تصویری
semeiotic U وابسته به علائم مرض
semiotic U وابسته به علائم مرض
syndromes U علائم مشخصه مرض
legend U فهرست علائم واختصارات
semiotic U مکتب علائم رمزی
baud rate U نسبت علائم درثانیه
prodrome U علائم اولیه مرض
semeiotic U مکتب علائم رمزی
syndrome U علائم مشخصه مرض
tablature U نوعی علائم موسیقی
discriminated U با علائم مشخصه ممتاز کردن
epiphenomenon U علائم بعدی و ثانوی مرض
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
discriminate U با علائم مشخصه ممتاز کردن
morsecode U علائم رمز تلگرافی مرس
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
sigil U علامت نجومی علائم رمزی
discriminates U با علائم مشخصه ممتاز کردن
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
insignia U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
symbolism U نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
insigne U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
symbology U مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
monitor U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
typography U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
typographies U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
clerk U متصدی
warden U متصدی
in charge U متصدی
vacant U بی متصدی
runner U متصدی
operator U متصدی
quartermasters U متصدی
operators U متصدی
quartermaster U متصدی
clerks U متصدی
operators U متصدی ها
user U متصدی
incumbents U متصدی
incumbent U متصدی
operator U متصدی
users U متصدی ها
responsible U متصدی
runners U متصدی
ammunition handler U متصدی مهمات
rulings U رایج متصدی
operator command U فرمان متصدی
operator console U پیشانه متصدی
operator U متصدی ماشین
machine operator U متصدی ماشین
operator U متصدی دستگاه
radarman U متصدی رادار
ruling U رایج متصدی
auctioneer U متصدی مزایده
auctioneers U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
auctioneer U متصدی حراج
radar man U متصدی رادار
litter bearer U متصدی برانکارد
radar operator U متصدی رادار
fitters U متصدی نصب
operators U متصدی ماشین
operators U متصدی دستگاه
unattended U بدون متصدی
radioman U متصدی بی سیم
supplier U متصدی ملزومات
acting U کفیل متصدی
salesperson U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
cataloguer U متصدی کاتالوگ
chartulary U متصدی بایگانی
adman U متصدی اعلانات
curators U نگهبان متصدی
harbour master U متصدی بندر
yard man U متصدی محوطه
groundskeeper U متصدی زمین
winch driver U متصدی دوار
turf accountants U متصدی شرطبندی
curator U نگهبان متصدی
officers U مامور متصدی
salespersons U متصدی فروش
receptionist U متصدی پذیرش
cataloger U متصدی کاتالوگ
time keeper U متصدی اوقات
receivers U متصدی دریافت
receiver U متصدی دریافت
suppliers U متصدی ملزومات
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
officer U مامور متصدی
radio operator U متصدی بی سیم
fitter U متصدی نصب
infirmarian U متصدی بیمارستان
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
common carrier U متصدی حمل ونقل
my p U متصدی پیش ازمن
turf accountant متصدی شرط بندی
contracting officer U افسر متصدی پیمان
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
fish warden U متصدی امور شیلات
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
forwarder U متصدی حمل و نقل
data entry operator U متصدی داده دهی
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
majordomo U متصدی امور خانوادگی
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
biddy U متصدی نظافت خانه
boiler maker U متصدی دیگ بخار
titular U متصدی دارای عنوانی
church warden U متصدی دارایی کلیسا
hold captain U متصدی انبار کشتی
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
heater U متصدی گرم کردن
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
heaters U متصدی گرم کردن
officer U متصدی ضابط عدلیه
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
stoker U متصدی سوخت کوره
teletypist U متصدی دوره نگاره
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
officers U متصدی ضابط عدلیه
watertender U متصدی مخازن اب ناو
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
prontonotary U متصدی امضاء احکام
prothonotary U متصدی امضاء احکام
pressmen U متصدی ماشین چاپ
pressman U متصدی ماشین چاپ
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
wagoner U متصدی حمل ونقل
carriers U متصدی حمل و نقل
orchardist U متصدی باغ میوه
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
orchardman U متصدی باغ میوه
time keeper U متصدی اوقات کار
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
carrier U متصدی حمل و نقل
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com