English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lighting U سایه روشن
half tone U سایه روشن
penumbra U سایه روشن
light and shade U سایه روشن
tone U سایه روشن
tones U سایه روشن
half tone U سایه روشن زدن
shading response U پاسخ سایه روشن
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
luminist U نقاش سایه روشن نما
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
tones U سایه روشن عکس هوایی
tone U سایه روشن عکس هوایی
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
enhance U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
characteristics of underdeveloping U مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
outreach U توسعه یافتن توسعه
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
thanks to..... U در سایه
shadowing U سایه
umbra U سایه
shadings U سایه
auspices U سایه
shadow U سایه
shadowed U سایه
shading U سایه
shades U سایه
shade U سایه
umbrage U سایه
cleek U سایه
umber U سایه
sunshades U سایه
sunshade U سایه
shadiness U سایه
shadows U سایه
shadowless U بی سایه
bower U سایه بان
umbriferous U سایه افکن
adumbration U سایه افکنی
boxed cornice U سایه بان
bowery U سایه دار
To cast a shadow . U سایه انداختن
shady U سایه دار
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
umber U سایه انداختن
bowers U سایه بان
kinephantoscope U سایه نما
kinema or cin U سایه نما
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
overcast U سایه انداختن
shaded <adj.> U سایه دار
shadowy U سایه مانند
shadowy U سایه افکن
tone U سایه رنگ
shadowy <adj.> U سایه دار
adumbral U سایه افکن
halftone U سایه رنگ
halftones U سایه رنگ
To cast a shadow. U سایه انداختن
hatching U سایه زنی
to go to the shades U سایه افکندن در
umbrageous U سایه دار
canopy U سایه بان
shadeless U بدون سایه
shadowed U شدو سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
penumbra U نیم سایه
obtenebrate U سایه افکندن بر
shadowed U شبح سایه
sciagraphy U سایه نگاری
sombre U سایه دار
shadowing U شبح سایه
shadowing U شدو سایه
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shadowlike U سایه مانند
silhouette target U سایه هدف
sciamachy U جنگ با سایه
tinges U سایه رنگ
tinge U سایه رنگ
shadows U شدو سایه
shadows U شبح سایه
shader U سایه رنگ زن
drop shadow U سایه برجسته
shadow play U نمایش سایه ها
shade U سایه انداختن
shades U سایه انداختن
shading U سایه زنی
shadings U سایه بان
shade U سایه بان
somber U سایه دار
shadings U سایه انداختن
shades U سایه بان
shading U سایه اندازی
shady [place] <adj.> U سایه دار
canopies U سایه بان
shadow U شدو سایه
shadow U شبح سایه
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
umbrage U شابهت سایه وار
umbrage U سایه شاخ و برگ
pencilled U بامداد سایه زده
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
sciagraph U عکس سایه نما
auspice U سایه حمایت توجهات
shady U سایه افکن مشکوک
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
shade U سایه دار کردن
halftoning U سایه رنگ زدن
phantasm U فاهر فریبنده سایه
thanks U افهار امتنان در سایه
shadow factor U ضریب انحراف سایه
tintless U بدون سایه رنگ
shades U جای سایه دار
contrasts U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
shade U جای سایه دار
gray scale U مقیاس سایه زنی
contrast U زمینه طرح و سایه
shadings U جای سایه دار
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
shades U سایه دار کردن
shadings U سایه دار کردن
thank you U سایه شما کم نشود
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
enlargements U توسعه
development U توسعه
upgrowth U توسعه
promotions U توسعه
extension U توسعه
extensions U توسعه
promotion U توسعه
stop go policy U توسعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com