English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
risibility U توانایی خندیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
giggling U ول خندیدن
giggled U ول خندیدن
giggle U ول خندیدن
to smile at U خندیدن به
chortling U خندیدن
in stitches <idiom> U خندیدن
chortles U خندیدن
chortled U خندیدن
chortle U خندیدن
giggles U ول خندیدن
simpered U سفیهانه خندیدن
sniggering U زیر لب خندیدن
to force a laugh U بزور خندیدن
laugh in one's sleeve U زیر لب خندیدن
giglot U خندیدن است
giglet U خندیدن است
sniggered U زیر لب خندیدن
snickers U باصدا خندیدن
snickering U باصدا خندیدن
snickered U باصدا خندیدن
tolaugh.atany thing U بچیزی خندیدن
yuk U قاهقاه خندیدن
snicker U باصدا خندیدن
simpering U بیجا خندیدن
simpered U بیجا خندیدن
simper U سفیهانه خندیدن
simper U بیجا خندیدن
simpering U سفیهانه خندیدن
sniggers U زیر لب خندیدن
simpers U سفیهانه خندیدن
snigger U زیر لب خندیدن
simpers U بیجا خندیدن
chuckle U بادهان بسته خندیدن
laugh U خندیدن خندان بودن
laughed U خندیدن خندان بودن
chuckling U پیش خود خندیدن
laughs U خندیدن خندان بودن
chuckling U بادهان بسته خندیدن
chuckle U پیش خود خندیدن
chuckles U پیش خود خندیدن
chuckled U بادهان بسته خندیدن
chuckled U پیش خود خندیدن
chuckles U بادهان بسته خندیدن
whicker U بع بع کردن زیر لب خندیدن
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
to laugh to scorn U خندیدن به ریشخند کردن
To laugh in someones face. U به ریش کسی خندیدن
tittered U پوزخند زدن ترتر خندیدن
The laugh(talk) loudly. U بلند خندیدن (حرف زدن )
titter U پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittering U پوزخند زدن ترتر خندیدن
titters U پوزخند زدن ترتر خندیدن
derided U بکسی خندیدن استهزاء کردن
deride U بکسی خندیدن استهزاء کردن
deriding U بکسی خندیدن استهزاء کردن
derides U بکسی خندیدن استهزاء کردن
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
skill U توانایی
competence U توانایی
expertise U توانایی
able-bodied U توانایی
credential U توانایی
capability U توانایی
qualification U توانایی
faculty U توانایی
reaching U توانایی
reaches U توانایی
reach U توانایی
energy U توانایی
energies U توانایی
might U توانایی
potentialities U توانایی
potentiality U توانایی
potence U توانایی
potently U با توانایی
puissance U توانایی
strenght U توانایی
reached U توانایی
faculties U توانایی
means U توانایی
power U توانایی
abilities U توانایی
powered U توانایی
influencing U توانایی
ably U با توانایی
powers U توانایی
powering U توانایی
influences U توانایی
authority U توانایی
ability U توانایی
influence U توانایی
influenced U توانایی
working capacity U توانایی کار
capacities U توانایی گنجایش
special ability U توانایی اختصاصی
capacities U توانایی کار
capacity U توانایی گنجایش
authority U توانایی اجازه
capacity U صلاحیت توانایی
capacity U توانایی کار
vim U انرژی توانایی
convertibility U توانایی تغییر
mental ability U توانایی ذهنی
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
energies U توانایی کار
ability test آزمون توانایی
verbal ability U توانایی کلامی
energy U توانایی کار
capacities U صلاحیت توانایی
general ability U توانایی عمومی
if possible U در صورت توانایی
numerical ability U توانایی عددی
powerlessly U با عدم توانایی
reasoning ability U توانایی استدلال
feasibility U توانایی انجام
sentience U توانایی حسی
strength U قوه توانایی
strengths U قوه توانایی
potency U توانایی نیرومندی
non ability U عدم توانایی
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
capability U توانایی مقدورات
spatial ability U توانایی فضایی
starting power U توانایی راه اندازی
nonscrollable U عدم توانایی انتقال
nondeletable U عدم توانایی حذف
solvency U توانایی پرداخت بدهی
capable U توانایی انجام کاری
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
almightiness U توانایی برهمه چیز
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
authority U توانایی انجام کاری
absorptive U توانایی مکش یا جذب
psi ability توانایی فرا روانی
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
authorization U اجازه یا توانایی انجام کاری
authorisations U اجازه یا توانایی انجام کاری
potential <adj.> U [توانایی برای انجام کاری]
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
feel up to (do something) <idiom> U توانایی انجام کاری رانداشتن
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
may U توانایی داشتن قادر بودن
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
with all one's might U با تمام نیرو با همه توانایی
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
circuit U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuits U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to see what [mettle] he is made of <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
arithmetic U توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com