Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rehearsal
U
تمرین کردن عملیات
rehearsals
U
تمرین کردن عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
Other Matches
exercise program
U
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
dry sum
U
تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
rehearses
U
تمرین کردن
rehearsing
U
تمرین کردن
rehearsed
U
تمرین کردن
rehearse
U
تمرین کردن
woodshed
U
تمرین کردن
woodsheds
U
تمرین کردن
practice
U
تمرین کردن
drill
U
تمرین کردن
work out
<idiom>
U
تمرین کردن
drilled
U
تمرین کردن
staging
U
تمرین کردن
drills
U
تمرین کردن
run through
<idiom>
U
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
limber
U
تمرین نرمش کردن
exercised
U
ورزش تمرین کردن
drilling
U
تمرین نظامی کردن
moom poolgi
U
تمرین کردن تکواندو
exercise
U
ورزش تمرین کردن
practises
U
ممارست تمرین کردن
practice
U
ممارست تمرین کردن
practising
U
ممارست تمرین کردن
practise
U
ممارست تمرین کردن
exercises
U
ورزش تمرین کردن
practicing
U
ممارست تمرین کردن
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
sponsor
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
toe raise
U
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
reconnoitres
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring
U
عملیات اکتشافی کردن
ceasing
U
قطع کردن عملیات
reconnoitered
U
عملیات اکتشافی کردن
ceases
U
قطع کردن عملیات
reconnoitred
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters
U
عملیات اکتشافی کردن
cease
U
قطع کردن عملیات
reconnoitering
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre
U
عملیات اکتشافی کردن
ceased
U
قطع کردن عملیات
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
coach
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
phasing
U
مرحله بندی کردن عملیات
coached
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstration
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
coaches
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
costing
U
مشخص کردن هزینه عملیات
circuit
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstrations
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging
U
عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
ponying
U
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scout
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scouted
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
actions
U
تمرین
use
U
تمرین
uses
U
تمرین
trained
U
تمرین
train
U
تمرین
trains
U
تمرین
rehearsal
U
تمرین
exercises
U
تمرین
action
U
تمرین
practice
U
تمرین
work out
U
تمرین
exercised
U
تمرین
drilled
U
تمرین
drill
U
تمرین
exercise
U
تمرین
ure
U
تمرین
drills
U
تمرین
rehearsals
U
تمرین
drilling
U
تمرین
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
practice teaching
U
تمرین معلمی
wind sprint
U
تمرین دو سریع
training distance
U
مسافت تمرین
dry run
U
تمرین جنگی
training time
U
زمان تمرین
practice
U
ورزش تمرین
warm down
U
تمرین سبک
rehearsal
U
تمرین از بر خواندن
pratique
U
تمرین عملی
negative practice
U
تمرین منفی
fore exercise
U
تمرین مقدماتی
experience
U
تمرین دادن
workshop practice
U
تمرین کارگاهی
experiences
U
تمرین دادن
experiencing
U
تمرین دادن
try-outs
U
تمرین نهایی
massed practice
U
تمرین بی وقفه
try-out
U
تمرین نهایی
maneuver
U
تمرین نظامی
mass practice
U
تمرین فشرده
exercise
U
تمرین دادن
work out
U
تمرین امادگی
drilling
U
تمرین نظامی
formal exercise
U
تمرین صوری
practising
U
ورزش تمرین
rehearser
U
تمرین کننده
practises
U
ورزش تمرین
evolution
U
تمرین عالی
workouts
U
تمرین شدید
exercises
U
تمرین دادن
workout
U
تمرین شدید
mobilization exercise
U
تمرین بسیج
circuit training
U
تمرین دایرهای
rehearsal
U
تمرین نمایش
practise
U
ورزش تمرین
physical exercise
U
تمرین ورزشی
exercise code word
U
رمز تمرین
physical exercise
U
تمرین بدنی
fartlek
U
تمرین دو استقامت
exercisable
U
قابل تمرین
mule
U
اتومبیل تمرین
field exercise
U
تمرین صحرایی
battle drill
U
تمرین رزم
exercised
U
تمرین دادن
mules
U
اتومبیل تمرین
gunning
U
تمرین تیراندازی
training
U
تعلیم و تمرین
exercize
U
تمرین تکلیف
overtrain
U
تمرین بیش از حد
exercise term
U
اسم تمرین
combat exercise
U
تمرین رزمی
unspaced practice
U
تمرین بی فاصله
combatdrill
U
تمرین رزمی
joint exercise
U
تمرین مشترک
drill
U
تمرین مته
staging
U
تمرین اب خاکی
practice period
U
دوره تمرین
service practice
U
تمرین اموزشی
rehearsals
U
تمرین نمایش
gymnastical
U
تمرین زورخانهای
practice effect
U
اثر تمرین
drilled
U
تمرین مته
behavior rehearsal
U
تمرین رفتار
practicing
U
ورزش تمرین
field exercise
U
تمرین رزمی
rehearsals
U
تمرین از بر خواندن
drills
U
تمرین مته
exploratory hunting
U
عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
map exercise
U
تمرین روی نقشه
skeet
U
انداختن تمرین تیراندازی
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com