English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
promenader U تفریح کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recreations U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreation U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
diversion U تفریح
disport U تفریح
gust U تفریح
diversions U تفریح
disported U تفریح
paseo U تفریح
divertimento U تفریح
gusts U تفریح
jaunt U تفریح
jaunts U تفریح
disports U تفریح
disporting U تفریح
recreative U تفریح
amusement U تفریح
amusements U تفریح
recreations U تفریح
recreation U تفریح
recreates U تفریح کردن
game U تفریح کردن
recreating U تفریح کردن
Break. Recess. U زنگ تفریح
breaks U زنگ تفریح
diverting U تفریح امیز
amusive U تفریح امیز
recreate U تفریح کردن
break U زنگ تفریح
amusive U تفریح دهنده
amusing U تفریح دهنده
sporting U تفریح دوستانه
articles U تفریح کردن
amusingly U تفریح دهنده
to d. one self U تفریح کردن
recreated U تفریح کردن
skittle U بازی تفریح
article U تفریح کردن
entertain U عزیزداشتن تفریح دادن
entertains U عزیزداشتن تفریح دادن
splurging U تفریح وولخرجی کردن
pastimes U تفریح کاروقت گذران
splurged U تفریح وولخرجی کردن
splurge U تفریح وولخرجی کردن
pastime U تفریح کاروقت گذران
play U تفریح بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
happy hour <idiom> U ساعات تفریح وخوشی
entertained U عزیزداشتن تفریح دادن
splurges U تفریح وولخرجی کردن
plays U تفریح بازی کردن
To be fond of fun. U اهل تفریح بودن
All work and no play. U کار بدون تفریح
dalliance U تفریح و بازی از روی هوسرانی
amuses U مشغول کردن تفریح دادن
skylarks U تفریح وجست وخیز کردن
amuse U مشغول کردن تفریح دادن
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
skylark U تفریح وجست وخیز کردن
roof garden U تفریح گاه بالای بام
played U تفریح کردن ساز زدن
play U تفریح کردن ساز زدن
plays U تفریح کردن ساز زدن
playing U تفریح کردن ساز زدن
playful U اهل تفریح و بازی بازیگوش
This is not my idea of pleasure ( fun ) . U به نظر من این هم تفریح نشد
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
joyrides U سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyride U سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
I said it only in fun. U فقط برای تفریح این حرف رازدم
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
april fool U کسی که در روز اول اوریل الت تفریح میشود
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
ferris wheel U گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
disported U بازی کردن تفریح کردن
disport U بازی کردن تفریح کردن
disports U بازی کردن تفریح کردن
disporting U بازی کردن تفریح کردن
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers U شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper U شوت کننده با پرش پرش کننده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
mitigatory U کم کننده
mitigative U کم کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com