Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
posting
U
تعیین محل ماموریت
postings
U
تعیین محل ماموریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
Other Matches
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
duty
U
ماموریت
commissions
U
:ماموریت
assignments
U
ماموریت
assignment
U
ماموریت
commission
U
:ماموریت
commissioning
U
:ماموریت
errand
U
ماموریت
errands
U
ماموریت
apostleship
U
ماموریت
missions
U
ماموریت
tasks
U
ماموریت
task
U
ماموریت
mission
U
ماموریت
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
political mission
U
ماموریت سیاسی
commissioned
U
ماموریت دار
function
U
ماموریت عمل
task unit
U
یگان ماموریت
commissioning
U
ماموریت دادن
commissioning
U
ماموریت امریه
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
reinforcing
U
ماموریت تقویتی
commission
U
ارتکاب ماموریت
staff duty
U
ماموریت ستادی
commission
U
ماموریت امریه
primary mission
U
ماموریت اصلی
functioned
U
ماموریت عمل
temporary duty
U
ماموریت موقت
functions
U
ماموریت عمل
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
specified mission
U
ماموریت تصریحی
sea duty
U
ماموریت دریایی
commission
U
ماموریت دادن
combat duty
U
ماموریت رزمی
touring
U
سیاحت ماموریت
tours
U
سیاحت ماموریت
missions
U
وابسته به ماموریت
implied task
U
ماموریت استنتاجی
implied mission
U
ماموریت استنتاجی
mission
U
وابسته به ماموریت
end of mission
U
ماموریت تمام
activities
U
ماموریت عمل
agentship
U
ماموریت پیشکاری
activity
U
ماموریت عمل
fire task
U
ماموریت اتش
fire mission
U
ماموریت اتش
field duty
U
ماموریت رزمی
air mission
U
ماموریت هوایی
appointment quota
U
سهمیه ماموریت
toured
U
سیاحت ماموریت
tour
U
سیاحت ماموریت
agencies
U
گماشتگی ماموریت
agency
U
گماشتگی ماموریت
abort
U
انصراف از ماموریت
mission type
U
متضمن ماموریت
commissions
U
ارتکاب ماموریت
station
U
محل ماموریت
mission type
U
حاوی ماموریت
stationed
U
محل ماموریت
mission time
U
مدت ماموریت
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
stations
U
محل ماموریت
commissions
U
ماموریت امریه
commissions
U
ماموریت دادن
employment schedule
U
برنامه ماموریت ناو
task group
U
گروه ماموریت زمینی
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
change of station
U
تغییر محل ماموریت
posts
U
محل ماموریت موضع
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
perdue
U
ماموریت مخاطره امیز
posted
U
محل ماموریت موضع
post-
U
محل ماموریت موضع
confidential
U
دارای ماموریت محرمانه
duty
U
ماموریت خدمت نگهبانی
post
U
محل ماموریت موضع
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
short tour
U
ماموریت کوتاه مدت
general support
U
ماموریت عمل کلی
perdu
U
ماموریت مخاطره امیز
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
general support reinforcing
U
ماموریت عمل کلی تقویتی
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
mission essential
U
حیاتی از نظر انجام ماموریت
sectors
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sector
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
mission
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
party
U
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
air defense sector
U
منطقه ماموریت پدافند هوایی
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
overseas
U
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
search mission
U
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
joint task force
U
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
missions
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
what luck
U
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumes
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy
U
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul
U
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
formulation
U
تعیین
designations
U
تعیین
designation
U
تعیین
specification
U
تعیین
determination
U
تعیین
fixation
U
تعیین
fixations
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
emplacement
U
تعیین جا
appointments
U
تعیین
appointment
U
تعیین
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
placement
U
تعیین شغل
placements
U
تعیین شغل
specifying
U
تعیین کردن
income determination
U
تعیین درامد
indentification
U
تعیین هویت
job placement
U
تعیین شغل
appraisal
U
تعیین قیمت
nominations
U
تعیین نامزدی
specifies
U
تعیین کردن
nomination
U
تعیین نامزدی
specify
U
تعیین کردن
appraisals
U
تعیین قیمت
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
determinative
U
تعیین کننده
frequency determination
U
تعیین فرکانس
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
emplacement
U
تعیین محل
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
admensuration
U
تعیین اندازه
enumeration
U
تعیین شماره
determination coefficient
U
ضریب تعیین
appointe
U
تعیین کردن
completely specified
U
با تعیین کامل
damage assessment
U
تعیین خسارات
delimitation
U
تعیین حدود
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
demark
U
تعیین حدودکردن
assignability
U
قابل تعیین
ascertian
U
تعیین کردن
determinable
U
قابل تعیین
budget determinant
U
تعیین بودجه
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
frequency designation
U
تعیین فرکانس
location
U
تعیین محل جا
locations
U
تعیین محل جا
admeasurement
U
تعیین اندازه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com