Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demarcation
U
تعیین حدود
delimitation
U
تعیین حدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
delimit
U
تعیین کردن حدود
delimited
U
تعیین کردن حدود
delimiting
U
تعیین کردن حدود
delimits
U
تعیین کردن حدود
demarcate
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
abound
O
تعیین حدود کردن
peg
U
تعیین حدود کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
rated power
U
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
Other Matches
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
delimits
U
حدود
perambulation
U
حدود
modules
U
حدود
delimiting
U
حدود
limit
U
حدود
about
U
در حدود
ambit
U
حدود
definitions
U
حدود
precinct
U
حدود
precincts
U
حدود
thereabouts
U
در آن حدود
neiggourhood
U
حدود
vicinity
U
حدود
scope
U
حدود
module
U
حدود
realms
U
حدود
realm
U
حدود
confining
U
حدود
definition
U
حدود
delimited
U
حدود
range
U
حدود
ranges
U
حدود
tethers
U
حدود
tethering
U
حدود
tethered
U
حدود
tether
U
حدود
ranged
U
حدود
confine
U
حدود
scantling
U
حدود
in the neighbourhood
U
در حدود
about
<adv.>
U
حدود
well nigh
U
در حدود
well-nigh
U
در حدود
delimit
U
حدود
compass
U
حدود
roughly
<adv.>
U
حدود
neighborhoods
U
حدود
neighbourhood
U
حدود
neighbourhoods
U
حدود
purview
U
حدود
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
boundaries
U
حدود یکان
range
U
حدود وسعت
run
U
ردپا حدود
ranged
U
حدود محدوده
ranged
U
حدود وسعت
ranges
U
حدود محدوده
thereabouts
U
در حدود آن وقت
ranges
U
حدود وسعت
boundaries
U
حدود چیزی
range
U
حدود محدوده
purview of an occupation
U
حدود کاری
probability limits
U
حدود احتمالی
outed
U
خارج از حدود
out
U
خارج از حدود
out-
U
خارج از حدود
vicinity
U
در حدود در اطراف
trimester
U
در حدود سه ماه
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
within cry
U
در حدود صد ارس
gamut
U
حدود حیطه
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
boundary
U
حدود چیزی
boundary
U
حدود یکان
purview
U
حدود میدان
runs
U
ردپا حدود
yawed
U
تجاوز از حدود
class limits
U
حدود طبقه
limits of confidence
U
حدود اطمینان
graphic limits
U
حدود گرافیکی
line
U
حدود رویه
lines
U
حدود رویه
limit of fire
U
حدود اتش
verges
U
نزدیکی حدود
limit check
U
مقابله حدود
verge
U
نزدیکی حدود
hereabout
U
دراین حدود
in round numbers 00
U
در حدود 001 عد د
yaw
U
تجاوز از حدود
confinement
U
تحدید حدود
delimitation
U
تحدید حدود
coastal frontier
U
حدود ساحلی
in the neighborhood of
U
در حدود
[ریاضی]
whereabouts
U
درچه حدود
reach
U
وسعت حدود
reached
U
وسعت حدود
peripheries
U
محیط حدود
frontiers
U
حدود و ثغور
coextensive
U
هم حدود وثغور
reaching
U
وسعت حدود
confidence limits
U
حدود اطمینان
reaches
U
وسعت حدود
class interval
U
حدود طبقه
confidence limits
U
حدود اعتماد
periphery
U
محیط حدود
compass
U
حدود وثغور حوزه
tolerance
U
حدود قابل تحمل
tolerances
U
حدود قابل تحمل
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
orbits
U
دور حدود فعالیت
thereabouts
U
در حدود آن میزان یا تعداد
orbited
U
دور حدود فعالیت
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
delimits
U
تحدید حدود کردن
delimit
U
تحدید حدود کردن
scope
U
میدان و برد و حدود
mark out a ground
U
تحدید حدود زمین
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
delimiting
U
تحدید حدود کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
outre
U
خارج از حدود معمولی
format
U
حدود و مشخصات فرش
delimited
U
تحدید حدود کردن
orbit
U
دور حدود فعالیت
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
corrida
U
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
quart
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quarts
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
transfer limit
U
حدود تصحیحات انتقال تیر
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
boundary disclaimer
U
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline
U
خطوط باریک حدود کناره نقشه
transition layer
U
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
limit of fire
U
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to make both ends meet
U
در حدود درامد خود خرج کردن
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
to mark out a ground
U
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
iron pyrites
U
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
offshore
U
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
U
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
transfer limit
U
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clearance fit
U
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameters
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
parameters
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
transputer
U
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
golf courses
U
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual
U
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf course
U
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
assignment of space
U
تعیین جا
emplacement
U
تعیین جا
fixations
U
تعیین
appointment
U
تعیین
appointments
U
تعیین
formulation
U
تعیین
specification
U
تعیین
designations
U
تعیین
designation
U
تعیین
fixation
U
تعیین
determination
U
تعیین
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
banding
U
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
placement
U
تعیین شغل
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
specify
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
damage assessment
U
تعیین خسارات
fix
U
تعیین کردن
income determination
U
تعیین درامد
indentification
U
تعیین هویت
completely specified
U
با تعیین کامل
appraisal
U
تعیین قیمت
appraisals
U
تعیین قیمت
moisture determination
U
تعیین رطوبت
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
admensuration
U
تعیین اندازه
placements
U
تعیین شغل
job placement
U
تعیین شغل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com