English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
highs U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
surplus U زیادی
infiniteness U زیادی
abundance U زیادی
immensity U زیادی
intenseness U زیادی
extra- U زیادی
muchness U زیادی
extras U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
inordinacy U زیادی
profoundly U زیادی
unduly U زیادی
extra U زیادی
intensity U زیادی
frequentness U زیادی
wealth U زیادی
hugeness U زیادی
heaviness U زیادی
greatly U به زیادی
excesses U زیادی
excess U زیادی
enormousness U زیادی
immoderacy U زیادی
immenseness U زیادی
excessiveness U زیادی
excrescent U زیادی
extremeness U زیادی
excrescential U زیادی
profuseness U زیادی
numerousness U زیادی
profoundness U زیادی
nimiety U زیادی
redundance U زیادی
superfluous U زیادی
overly U زیادی
greatness U زیادی
undue U زیادی
surpluses U زیادی
superfluity U زیادی
supervacaneous U زیادی
hyperacidity U زیادی اسید
increscent U زیادی توسعه
over production U محصول زیادی
outgrowth U گوشت زیادی
for long U مدت زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
exorbitance U زیادی افراط
clog U زیادی پرکردن
extensiveness U کثرت زیادی
largely U تا درجه زیادی
overblance U زیادتی زیادی
clogged U زیادی پرکردن
clogs U زیادی پرکردن
fuzz ball U گوشت زیادی
interleaf U برگ زیادی
gaudery U پیرایههای زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
riffraff U زیادی توده
overweight U وزن زیادی
to a degree U تادرجه زیادی
oversale U پیش فروش زیادی
quite a number of people U عده زیادی از مردم
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
so U خیلی باین زیادی
excesses U مقدار زیادی از چیزی
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
long ago U مدت زیادی پیش
odd come short U زیادی باقی مانده
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
long a go U مدت زیادی پیش
extra U موضوعی که زیادی است
extra- U موضوعی که زیادی است
extras U موضوعی که زیادی است
growth U گوشت زیادی تومور
growths U گوشت زیادی تومور
it was a U مبلغ زیادی بود
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
exairesis U برش اندام زیادی
many of them U عده زیادی از انها
excess U مقدار زیادی از چیزی
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
mass meeting U انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Tourists have stayed away in droves this summer. U این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
slow moving U کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
polygarchy U حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
static economy U اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
white heat U درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
air mass U جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
pointer U فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers U فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
paul U تعداد کم
magnitude U تعداد
numbers U تعداد
number U تعداد
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com