Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
Other Matches
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
jury
U
هیات منصفه
juries
U
هیات منصفه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
grand jury
U
هیات منصفه عالی
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
juror
U
عضو هیات منصفه
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
verdicts
U
رای هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
jury man
U
عضو هیات منصفه
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
order in council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
juries
U
هیئت منصفه
petty jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت منصفه
trial jury
U
هیئت منصفه
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
jurors
U
عضو هیئت منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
juror
U
عضو هیئت منصفه
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
forelady
U
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
withdrawing a juror
U
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
body
U
هیات
board
U
هیات
council
U
هیات
councils
U
هیات
party
U
هیات
boarded
U
هیات
missions
U
هیات
corps
U
هیات
mission
U
هیات
bodies
U
هیات
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
executive commission
U
هیات رئیسه
managing commission
U
هیات مدیره
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
fact finding body
U
هیات تحقیق
board of directors
U
هیات نظار
board of directors
U
هیات مدیره
board of conciliation
U
هیات مصالحه
managing committee
U
هیات رئیسه
governing body
U
هیات حاکمه
board of trustee
U
هیات امناء
board of trutees
U
هیات امنا
executive committee
U
هیات اجرایی
consular corps
U
هیات کنسولی
legislative assembly
U
هیات مقننه
executive committee
U
هیات رئیسه
juries
U
هیات داوران
managing committee
U
هیات مدیره
executive commission
U
هیات مجریه
council of ministers
U
هیات وزرا
jury
U
هیات داوران
council of ministers
U
هیات وزیران
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
governing bodies
U
هیات حاکمه
legislatures
U
هیات مقننه
delegation
U
هیات نمایندگان
delegations
U
هیات نمایندگان
deputation
U
هیات نمایندگان
cabinet
U
هیات دولت
cabinets
U
هیات دولت
deputations
U
هیات نمایندگان
cabint
U
هیات وزرا
directorate
U
هیات مدیره
directorates
U
هیات مدیره
the ministry
U
هیات وزیران
sovereigns
U
هیات رئیسه
legislature
U
هیات مقننه
selection board
U
هیات گزینش
sovereign
U
هیات رئیسه
award
U
حکم هیات داوری
officers
U
عضو هیات رئیسه
bench
U
هیات قضات محکمه
benches
U
هیات قضات محکمه
Privy Council
U
هیات مشاورین سلطنتی
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
chairman
U
رئیس هیات مدیره
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
chairmen
U
رئیس هیات مدیره
diplomatic corps
U
هیات نمایندگان سیاسی
officer
U
عضو هیات رئیسه
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
head of the mission
U
رئیس هیات اعزامی
awards
U
حکم هیات داوری
awarding
U
حکم هیات داوری
law of pragnanz
U
قانون هیات گرایی
election of the committee
U
انتخابات هیات رئیسه
diplomatic body
U
هیات نمایندگان سیاسی
awarded
U
حکم هیات داوری
chairman of the board of directors
U
رئیس هیات مدیره
diplomatic bady
U
هیات سیاسی نمایندگان
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
selections
U
دسته یا هیات انتخاب شده
selection
U
دسته یا هیات انتخاب شده
legislator
U
شارع عضو هیات مقننه
legislators
U
شارع عضو هیات مقننه
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
bar council
U
هیات مدیره کانون وکلا
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
nonplus
U
بی تصمیم
resolution
U
تصمیم
plucked
U
تصمیم
pluck
U
تصمیم
irresolute
U
بی تصمیم
resolutions
U
تصمیم
plucking
U
تصمیم
resolves
U
تصمیم
weak kneed
U
بی تصمیم
weak-kneed
U
بی تصمیم
decision
U
تصمیم
avow
U
تصمیم
decisions
U
تصمیم
will-power
U
تصمیم
avowing
U
تصمیم
avows
U
تصمیم
resolve
U
تصمیم
ruling
U
تصمیم
plucks
U
تصمیم
determination
U
تصمیم
rulings
U
تصمیم
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
to be resolved
U
تصمیم گرفتن
to take a d.
U
تصمیم گرفتن
i made up my mind to
U
تصمیم گرفتم که ...
joint resolution
U
تصمیم مشترک
to make a decision
U
تصمیم گرفتن
regnum
U
تصمیم مقتدرانه
to come to a decision
U
تصمیم گرفتن
decision tree
U
درخت تصمیم
special verdict
U
تصمیم ویژه
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
logical decision
U
تصمیم منطقی
nonplus
U
بی تصمیم بودن
make up one's mind
<idiom>
U
تصمیم گیریکردن
sewed up
<idiom>
U
تصمیم گیری
cut and dried
<idiom>
U
تصمیم قاطع
undecidable
U
تصمیم ناپذیر
A one-sided(unilateral)decision.
U
تصمیم یکجانبه
make up one's mind
U
تصمیم گرفتن
decision theory
U
تئوری تصمیم
freehand
U
ازادی در تصمیم
decidable
U
تصمیم پذیر
resolve
U
تصمیم گرفتن
canons
U
: تصویبنامه تصمیم
decision box
U
جعبه تصمیم
decides
U
تصمیم گرفتن
resolutions
U
نیت تصمیم
decide
U
تصمیم گرفتن
decision maker
U
تصمیم گیرنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com