English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depurative U تصفیه کننده
depurator U تصفیه کننده
expurgator U تصفیه کننده
expurgatory U تصفیه کننده
purificator U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
clarificant U ماده تصفیه کننده
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
depuration U تصفیه
settlement U تصفیه
conciliation U تصفیه
settlements U تصفیه
arrangements U تصفیه
arrangement U تصفیه
infiltration U تصفیه
percolation U تصفیه
administrations U تصفیه
administration U تصفیه
liquidation U تصفیه
rectification U تصفیه
adjustment U تصفیه
expurgation U تصفیه
fining U تصفیه
adjustments U تصفیه
purgation U تصفیه
clearance U تصفیه
clarification U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
water softener U اب تصفیه کن
water purification U تصفیه اب
sewage purification U تصفیه فاضلاب
gas cleaning U تصفیه گاز
refinery U تصفیه خانه
primary treatment U تصفیه نخستین
administrators U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
outstandingly U تصفیه نشده
sublimating U تصفیه کردن
administrator U مدیر تصفیه
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
average adjustment U تصفیه خسارت
refined U تصفیه شده
reconciling U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
liquidators U مدیر تصفیه
official receiver U مدیر تصفیه
reconciles U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
trustee U مدیر تصفیه
purified U تصفیه شده
filtration U تصفیه پالایش
refineries U تصفیه خانه
calcine U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
liquidation U تصفیه شرکت
refinef copper U مس تصفیه شده
trustees U مدیر تصفیه
catharsis U تصفیه تطهیر
accord U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
filters U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
calcining method U روش تصفیه
calcining klin U بوته تصفیه
secondary treatment U تصفیه دومین
purification U شستشو تصفیه
outstanding U تصفیه نشده
puriform U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
break up price U بهای تصفیه
administer U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
unsettled U تصفیه نشده
administratrix U مدیره تصفیه
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
receiver U مدیر تصفیه
zone purification U تصفیه منطقهای
clarifying U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه شدن
settlements U تصفیه پرداخت
official liquidator U مدیر تصفیه
discharges U مفاصا تصفیه
clarifying U تصفیه شدن
clarify U تصفیه شدن
clarify U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
refine U تصفیه کردن
settlement U تصفیه پرداخت
discharge U مفاصا تصفیه
tries U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
gold parting U تصفیه طلا
gold refining U تصفیه طلا
compounds U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
compound U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
overrefinement U تصفیه بسیار
receivers U مدیر تصفیه
accommodate U تصفیه کردن
refines U تصفیه شدن
accommodated U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
order of discharge U حکم تصفیه
raffinate U ماده تصفیه شده
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
calcined lime U اهک تصفیه شده
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
refines U تصفیه کردن پالودن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
settle U تصفیه حساب کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
refined spelter U روی تصفیه شده
refined oil U نفت تصفیه شده
refined lead U سرب تصفیه شده
refined iron U اهن تصفیه شده
refined asphalt U قیر تصفیه شده
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
settles U تصفیه حساب کردن
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
purofier U اسباب تصفیه گاز
refine U تصفیه کردن پالودن
gold refinery U واحد تصفیه طلا
purifies U تصفیه کردن پالودن
air refining U با هوا تصفیه کردن
filtrate U مایع تصفیه شده
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
air refining process U فرایند تصفیه با هوا
check out U تصفیه حساب کردن
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
purify U تصفیه کردن پالودن
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
muscovado U قند تصفیه نشده
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
aquavitae U الکل تصفیه نشده
filtering U صاف کنندگی تصفیه
purifying U تصفیه کردن پالودن
clarified U ناب تصفیه شده
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
we squared for our meal U حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
calcined ore U سنگ معدن تصفیه شده
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
puritaism U سخت گیری در تصفیه مذهب
scrubber U دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
catharsis U تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
settling days U روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
leaching U دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com