Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
placentation
U
تشکیل جفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anagram
U
مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
anagrams
U
مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
preconception
U
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconceptions
U
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
lobe
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
binder
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binders
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
integrated
U
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machined
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machined
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machines
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
logical
U
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
logic
U
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
partition
U
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions
U
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
central
U
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
circuit
U
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuit
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuits
U
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuits
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
share
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
hidden
U
خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
doublet
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublets
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
quintet
U
بایستی که از پنج بیت تشکیل شده است
quintets
U
بایستی که از پنج بیت تشکیل شده است
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
incorporation
U
تشکیل
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
extend
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
terminal
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
newel
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
resolution
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
permanent
U
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
pod
U
تشکیل نیام دادن
pods
U
تشکیل نیام دادن
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
stationery
U
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
dither
U
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered
U
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
U
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
bonding
U
تشکیل پیوند
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
melodies
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melody
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
registries
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
registry
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
constitute
U
تشکیل دادن
constitute
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
U
تشکیل دادن
constituted
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
U
تشکیل دادن
constitutes
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting
U
تشکیل دادن
constituting
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
hybrid
U
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
formation
U
صف ارایی تشکیل
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
addressing
U
حالت آدرس دهی که در آن محل ذخیره سازی از آدرسهای پایه تشکیل شده است
bed
U
تشکیل طبقه دادن
beds
U
تشکیل طبقه دادن
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
mosaic
U
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
organisers
U
تشکیل دهنده
organizer
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
thromboses
U
تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
thrombosis
U
تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
splice
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
spliced
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splices
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splicing
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
record
U
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
Other Matches
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
entelechy
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
embryogeny
U
تشکیل جنین
organizes
U
تشکیل دادن
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
hematopoiesis
U
تشکیل خون
heat of formation
U
گرمای تشکیل
organises
U
تشکیل دادن
gleization
U
تشکیل خاک رس
formation constant
U
ثابت تشکیل
foetation
U
تشکیل جنین
flagellation
U
تشکیل تاژک
fibrillation
U
تشکیل الیاف
embryogen
U
تشکیل جنین
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
annulation
U
تشکیل حلقه
former
U
تشکیل دهنده
formative
U
تشکیل دهنده
tournaments
U
تشکیل مسابقات
tournament
U
تشکیل مسابقات
forms
U
تشکیل دادن
formed
U
تشکیل دادن
form
U
تشکیل دادن
antitrust
U
مخالف تشکیل
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
capital formation
U
تشکیل سرمایه
organize
U
تشکیل دادن
organizing
U
تشکیل دادن
ossification
U
تشکیل استخوان
orogenesis
U
تشکیل کوه
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
sporogeny
U
تشکیل هاگ
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
the house went into secret session
U
تشکیل داد
strobilation
U
تشکیل رشته
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
preformation
U
تشکیل قبلی
siltation
U
تشکیل لجن
sacculation
U
تشکیل کیسه
vacuolation
U
تشکیل حفره
stratification
U
تشکیل طبقات
to erect into
U
تشکیل دادن از
stratification
U
تشکیل چینه
metamerism
U
تشکیل حلقهای
organising
U
تشکیل دادن
umbilication
U
تشکیل ناف
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
forms
U
تشکیل دادن ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
تشکیل دادن ساختن
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
venue
U
محل تشکیل دادگاه
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
preform
U
قبلا تشکیل دادن
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
venues
U
محل تشکیل دادگاه
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
modularity
U
تشکیل شده از بخشهای تابعی
strobilization
U
تشکیل رشته باریک شدگی
humification
U
تشکیل خاک گیاه دار
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
constitutions
U
ساختمان ووضع طبیعی تشکیل
standard free energy of formation
U
انرژی ازاد تشکیل استاندارد
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
self formed
U
خود بخود تشکیل شده
vocalize
U
تلفظ کردن تشکیل دادن
confedration of states
U
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
constitution
U
ساختمان ووضع طبیعی تشکیل
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
semicircle
U
نیم دایره تشکیل دادن
semicircles
U
نیم دایره تشکیل دادن
pockets
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
circlets
U
تشکیل دایره کوچک دادن
circlet
U
تشکیل دایره کوچک دادن
shroud laid
U
تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای
self constituted
U
تشکیل شده بوسیله نفس خود
frontogenesis
U
که نتیجه ان تشکیل ابر وبارندگی است
dyad
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
box defence
U
تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
to crust
[snow]
U
تشکیل دادن به پوسته سخت
[برف]
cellular unit
U
هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
stratification
U
تشکیل طبقات زمین چینه بندی
federates
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
jack
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
high light
U
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
plain flap
U
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
jacks
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
nodulation
U
تشکیل گره هایا غدههای ریز
m day force
U
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
federate
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federating
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
pyroclastic
U
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
The conference is scheduled for bahman 20 .
U
کنفرانس قرار است 20 بهمن تشکیل شود
primary cluster
U
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
continuous tone image
U
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
surge
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
andesite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
syenite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
dunite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
protagon
U
جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
diabase
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dibit
U
عددی که از دو بیت دودویی تشکیل شده است
club
U
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed
U
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
elements
U
که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
element
U
که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
assembly
U
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
surges
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
clubbing
U
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
raises
U
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
raise
U
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
clubs
U
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
eight bit system
U
بایتی که از هشت عدد دودویی تشکیل شده است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
fixes
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
dyad
U
اتم یامولکول یا عنصری که از دوواحد تشکیل شده است
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
hypogene
U
تشکیل شده یا متبلورشده در زیر سطح زمین اذرین
Web server
U
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
bitmap
U
نوشتاری که حروف آن از الگوهایی از پیکسل تشکیل شده است
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
mass meeting
U
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
wind spout
U
لوله ابی که ازفرود امدن ... گرداب تشکیل میشود
fix
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
amylose
U
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
main
U
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
banc
U
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
products
U
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
product
U
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com