English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
paperwork U تشریفات اداری
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
positioned U قراردادن امورات مربوط به وفایف
position U قراردادن امورات مربوط به وفایف
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
ritualist U ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
lion rug U فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
implied task U وفایف استنتاجی
wifehood U وفایف زوجیت
assignment of tasks U تعیین وفایف
specified tasks U وفایف تصریحی
function keys U کلیدهایانجام وفایف
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
job description U شرح وفایف شغلی
physiology U علم وفایف الاعضاء
muliebrity U وفایف زنانه زنانگی
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
that is beyond my duty U این از وفایف من خارج است
entoptics U شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
he is nehgent of his duties U در انجام وفایف خودسهل انگار است
second fiddle U کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
functional principle [Technology] U کارکرد
functioning [manner of functioning] U کارکرد
operation U کارکرد
running U کارکرد
mechanics {pl} U کارکرد
functionality U کارکرد
workings {pl} U کارکرد
functioned U کارکرد
earning U کارکرد
way of functioning U کارکرد
mode of operation [Technology] U کارکرد
function U کارکرد
manner of functioning U کارکرد
functions U کارکرد
emergency operation U کارکرد
ego function U کارکرد خود
returned U عملکرد کارکرد
empty running U کارکرد خالی
empty running U کارکرد بی اثر
functionalism U کارکرد گرایی
returning U عملکرد کارکرد
return U عملکرد کارکرد
motor function U کارکرد حرکتی
outputs U کارکرد فرفیت
returns U عملکرد کارکرد
secondary function U کارکرد ثانوی
open shop U با کارکرد ازاد
tact function U کارکرد نامیدن
open shot U با کارکرد ازاد
optimal performance U کارکرد بهینه
adaptive functioning U کارکرد انطباقی
anergasia U زوال کارکرد
mental function U کارکرد ذهنی
mand function U کارکرد خواستاری
output U کارکرد فرفیت
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
diaschisis U کارکرد پریشی جانبی
localization of function U موضع یابی کارکرد
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
ceremony U تشریفات
formality U تشریفات
formalities U تشریفات
ritual U تشریفات
formalist U تشریفات
cermonies U تشریفات
protocol U تشریفات
rituals U تشریفات
ceremoniously U با تشریفات
protocols U تشریفات
unceremonious U بی تشریفات
procedures U تشریفات
gallery deck U پل تشریفات
ceremonies U تشریفات
unceremoniously U بی تشریفات
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
tut work U کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
honor U نجابت تشریفات
guard of honor U پاسدار تشریفات
Chief of protocol. Master of ceremonies. U رئیس تشریفات
ritual U تشریفات مذهبی
serviced U عبادت تشریفات
emcee U رئیس تشریفات
emcees U رئیس تشریفات
master of ceremonies U رئیس تشریفات
masters of ceremonies U رئیس تشریفات
starch U اهارزدن تشریفات
service U عبادت تشریفات
ritualism U تشریفات دوستی
ceremonial U تشریفاتی تشریفات
ceremonials U تشریفاتی تشریفات
porotocol department U اداره تشریفات
sans ceremonie U بدون تشریفات
starches U اهارزدن تشریفات
ritualistic behavior U تشریفات وسواسی
chief of protocol U رئیس تشریفات
red tape U تشریفات زائد
riteless U عاری از تشریفات
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
All the formalities were carried out. U تمام تشریفات انجام شد
circumstances U شرط موقعیت تشریفات
due process of the law U تشریفات صحیح قانونی
solemnly U موقرانه با ائین و تشریفات
emcees U رئیس تشریفات کردن
The formalities of judicial process. U تشریفات حقوقی وقضایی
emcee U رئیس تشریفات کردن
quarterdeck U محوطه تشریفات ناو
To discard formalities . U تشریفات را کنا رگذاردن
an abrupt departure U عزیمت بدون تشریفات
quarterdecks U محوطه تشریفات ناو
beadledom U تشریفات ورسمیت زیاد
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
rite U مراسم تشریفات مذهبی
defected U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects U آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
condonation U اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
He is very ceremonious. U اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
ceremonious U پای بند تشریفات وتعارف رسمی
part performance U عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
Dont stand on ceremony. U تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
enterprises U موسسه
stablishment U موسسه
institution U موسسه
corporations U موسسه
corporation U موسسه
enterprise U موسسه
establishment U موسسه
institutes U موسسه
establishments U موسسه
instituted U موسسه
instituting U موسسه
inst U موسسه
institute U موسسه
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
enterprises U موسسه اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com