Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hypotyposis
U
تشریح مجسم کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anatomist
U
تشریح کننده
dissector
U
تشریح کننده
scenic
U
مجسم کننده
visualizer
U
مجسم کننده
presence
U
درنظر مجسم کننده
vivisector
U
تشریح کننده جانور زنده
prosector
U
تشریح کننده بدن مرده
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
theanthropic
U
مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
images
U
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
illustration
U
تشریح
illustrations
U
تشریح
dissection
U
تشریح
analysis
U
تشریح
anatomy
U
تشریح
surgery
U
تشریح
anatomies
U
تشریح
surgeries
U
تشریح
personofied
U
مجسم
incarnate
U
مجسم
parsonified
U
مجسم
problem description
U
تشریح مسئله
innuendo
U
یعنی تشریح
descriptions
U
توصیف تشریح
description
U
توصیف تشریح
discussions
U
تشریح مطالب
anatomy
U
مبحث تشریح
anatomies
U
مبحث تشریح
dissect
U
تشریح کردن
discussion
U
تشریح مطالب
neurotomy
U
تشریح اعصاب
innuendoes
U
یعنی تشریح
anatomize
U
تشریح کردن
anatomically
U
از روی تشریح
analyze
U
تشریح کردن
zootomy
U
تشریح حیوانات
non descript
U
تشریح ناپذیر
dissects
U
تشریح کردن
dissecting
U
تشریح کردن
dissected
U
تشریح کردن
entomotomy
U
تشریح حشرات
innuendos
U
یعنی تشریح
dissecting knife
U
چاقوی تشریح
autopsies
U
تشریح مرده
autopsy
U
تشریح مرده
portrayal
U
مجسم سازی
to picture to oneself
U
مجسم کردن
portrayals
U
مجسم سازی
embodied labor
U
کار مجسم
image
مجسم کردن
presentive
U
مجسم سازنده
figure
U
مجسم کردن
figuring
U
مجسم کردن
depicts
U
مجسم کردن
picture
U
مجسم کردن
depict
U
مجسم کردن
figures
U
مجسم کردن
the picture of joy
U
خوشی مجسم
pictured
U
مجسم کردن
depicting
U
مجسم کردن
depicted
U
مجسم کردن
pictures
U
مجسم کردن
picturing
U
مجسم کردن
autopsy
U
تشریح نسج مرده
syntax language
U
زبان تشریح نحو
embryotomy
U
تشریح جنین درزهدان
anatomist
U
متخصص علم تشریح
d. anatomy
U
تشریح مشاهدهای یا تبصیری
catling
U
چاقوی تشریح یاجراحی
anatomically
U
مطابق علم تشریح
autopsies
U
تشریح نسج مرده
phytotomy
U
برش و تشریح گیاه
pdl
U
زبان تشریح صفحه
tree surgery
U
تشریح علمی درخت
aerography
U
علم تشریح هوا
page description language
U
زبان تشریح صفحه
relive
U
در نظر مجسم کردن
relived
U
در نظر مجسم کردن
reliving
U
در نظر مجسم کردن
embody
U
مجسم کردن دربرداشتن
characters
U
مجسم کردن شخصیت
character
U
مجسم کردن شخصیت
embodied
U
مجسم کردن دربرداشتن
relives
U
در نظر مجسم کردن
embodies
U
مجسم کردن دربرداشتن
embodying
U
مجسم کردن دربرداشتن
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
incarnate
U
برنگ گوشتی مجسم کردن
pictorial
U
تصویر نما مجسم سازنده
picture to oneself
U
پیش خود مجسم کردن
body snatcher
U
کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
personalize
U
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
zoomorphic
U
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
incarnationist
U
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
an impersonal deity
U
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
The painting portrays the death of Nelson.
U
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
cupids
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
Floret
[rosette]
U
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ethnography
U
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance
U
واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
depicture
U
مجسم کردن نقش کردن
portraying
U
توصیف کردن مجسم کردن
portrayed
U
توصیف کردن مجسم کردن
portrays
U
توصیف کردن مجسم کردن
epitomised
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing
U
متمرکز کردن مجسم کردن
portray
U
توصیف کردن مجسم کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com