English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heat treatment crack U ترک عملیات حرارتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
heat treat U انجام دادن عملیات حرارتی
heat treatable U قابل عملیات حرارتی
heat treatable steel U فولاد قابل عملیات حرارتی
heat treating department U دپارتمان عملیات حرارتی
heat treating equipment U تاسیسات عملیات حرارتی
heat treating furnace U کوره عملیات حرارتی
heat treating property U خاصیت عملیات حرارتی
heat treatment U عملیات حرارتی
hot working die U ابزار عملیات حرارتی
hot working steel U فولاد عملیات حرارتی
induction heat treatment U عملیات حرارتی القائی
precipitation heat treatment U عملیات حرارتی رسوبی
solution heat treatment U عملیات حرارتی محلول
Other Matches
spark printer U چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
thermal U حرارتی
thermal battery U باطری حرارتی
thermal ammeter U امپرسنج حرارتی
dilatation U انبساط حرارتی
evolution of heat U انبساط حرارتی
thermocouple U عنصر حرارتی
calorific power U مقدار حرارتی
thermocouple U زوج حرارتی
thermal protection U محافظت حرارتی
temperature coefficient U ضریب حرارتی
ablating material U سپر حرارتی
heat balance U تعادل حرارتی
heat supply U منبع حرارتی
heating wire U سیم حرارتی
heating tape U نور حرارتی
heating power U توان حرارتی
heating mantle U ژاکت حرارتی
heating jacket U ژاکت حرارتی
heating installation U تاسیسات حرارتی
heating furnace U کوره حرارتی
heating blower U دمنده ی حرارتی
heating resistor U مقاومت حرارتی
hot wire U رشته حرارتی
hot-wire U رشته حرارتی
hot-wired U رشته حرارتی
hot-wires U رشته حرارتی
high temperature strength U استحکام حرارتی
hot shortness U شکنندگی حرارتی
heat capacity U فرفیت حرارتی
heat conduction U هدایت حرارتی
heat conductivity U هدایت حرارتی
heat energy U انرژی حرارتی
heat shield U حفاظ حرارتی
heat engine U موتور حرارتی
heat exchanger U مبدل حرارتی
heat loss U گمگشتگی حرارتی
heat proof quality U ثبات حرارتی
heat pulse U پالس حرارتی
heat sink U انباره حرارتی
hot-wiring U رشته حرارتی
thermoswitch U سویچ حرارتی
thermal power U مقدار حرارتی
thermal expansion U انبساط حرارتی
thermal stress U تنش حرارتی
thermal devices U ابزارهای حرارتی
thermal switch U سویچ حرارتی
thermal power U توان حرارتی
thermal printer U چاپگر حرارتی
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal radiation U تشعشع حرارتی
thermal instability U ناپایداری حرارتی
thermopile U پیل حرارتی
heating U سیستم حرارتی
thermal effects U اثرات حرارتی
thermal efficiency U راندمان حرارتی
thermal emission U تابش حرارتی
thermoswitch U کلید حرارتی
thermal fatigue U خستگی حرارتی
thermal radiation U تابش حرارتی
heating element U المان یا عنصر حرارتی
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
low heat value U مقدار حرارتی پایین
austemper U سخت گردانی حرارتی
internal thermal resistance U مقاومت حرارتی داخلی
heat insulation U عایق کاری حرارتی
heat treating U تشویه حرارتی فولاد
heating coil U سیم پیچ حرارتی
continous heating furnace U کوره حرارتی دائمی
heating zone U منطقه یا ناحیه حرارتی
high temperature steel U فولاد با ثبات حرارتی
radiant U تشعشع کننده حرارتی
hot wire meter U امپر سنج حرارتی
thermit fusion welding U جوشکاری ذوبی حرارتی
thermic U وابسته بگرما حرارتی
convection U ارزش حرارتی همبرداری
heat resisting steels U فولادهای مقاوم حرارتی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
thermonuclear U بمب هستهای حرارتی
temperature stress U تنش حرارتی یا دمایی
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
thermal critical point U نقطه تبدیل حرارتی
bogie hearth furnce U کوره حرارتی گردان
thermo plasticity U شکل پذیری حرارتی
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
thermal conductivity U رسانائی گرمایی یا حرارتی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
thermit pressure welding U روش جوشکاری فشاری حرارتی
radiant exposure U پخش حرارت یا انرژی حرارتی
critical heat flux ratio U نسبت شار حرارتی بحرانی
high frequency heating equipment U تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
dewar U محفظه عایق حرارتی با دوجداره
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
The heating doesn't work. این سیستم حرارتی کار نمیکند.
reactor U دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
hot wire instrument U دستگاه اندازه گیری با رشته حرارتی
reactors U دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
diathermanous U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermic U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
dilatometer U دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
heat resisting quality U حالت و چگونگی مقاومت حرارتی ثبات گرمایشی
radiant exposure U وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
bi fuel U موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
kapton U نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
invar U الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
electrothermal printer U چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
op U عملیات
operation U عملیات
treatments U عملیات
operations U عملیات
treatment U عملیات
offenses U عملیات افندی
offenses U عملیات تعرضی
manual operation U عملیات دستی
hostility U عملیات خصمانه
delaying action U عملیات تاخیری
action U عملیات جنگی
action U جنگ عملیات
terminal operations U عملیات اسکلهای
concept of operations U تدبیر عملیات
business type operation U عملیات کامپیوتری
scope U منظور از عملیات
scope U هدف عملیات
limiting operation U عملیات محدودکننده
logical operations U عملیات منطقی
computer operation U عملیات کامپیوتر
countermine U عملیات ضد مین
business type operation U عملیات تجارتی
covert operations U عملیات مخفی
building operations U عملیات ساختمانی
covert operations U عملیات پنهانی
actions U عملیات جنگی
actions U جنگ عملیات
terminal operations U عملیات بارانداز
hostilities U عملیات خصمانه
flow charts U شمای عملیات
Construction works . U عملیات ساختمانی
closing U خاتمه عملیات
radius U شعاع عملیات
earthworks U عملیات خاکی
sabotaging U عملیات تخریبی
initiatives U ابتکار عملیات
sabotages U عملیات تخریبی
sabotaged U عملیات تخریبی
offensive U عملیات افندی
offensives U عملیات افندی
conversational operation U عملیات محاورهای
flow chart U شمای عملیات
action deferred U تامل در عملیات
region U ناحیه عملیات
regions U ناحیه عملیات
subversive U عملیات براندازی
subversives U عملیات براندازی
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
sabotage U عملیات تخریبی
Military operations. U عملیات نظامی
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
phase U مرحله عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com