Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oversew
U
ترکی دوزی کردن
to sew overhand
U
ترکی دوزی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhand
U
ترکی دوزی
pinwork
U
کوک برجستهء حاشیه دوزی وبرودری دوزی
Anatolia
U
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
lacing
U
یراق دوزی ملیله دوزی
fancywork
U
حاشیه دوزی برودره دوزی
serge
U
ته دوزی کردن
broider
U
ملیله دوزی کردن
embroiders
U
قلاب دوزی کردن
needling
U
سوزن دوزی کردن
embroidering
U
قلاب دوزی کردن
needles
U
سوزن دوزی کردن
embroidered
U
قلاب دوزی کردن
patches
U
وصله دوزی کردن
needle
U
سوزن دوزی کردن
patch
U
وصله دوزی کردن
filigree
U
ملیله دوزی کردن
embroider
U
قلاب دوزی کردن
braids
U
قیطان دوزی کردن
braid
U
قیطان دوزی کردن
needled
U
سوزن دوزی کردن
purfle
U
حاشیه دوزی کردن
braided
U
قیطان دوزی کردن
lace
U
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
cobble
U
سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobbles
U
سنگ فرش کردن پینه دوزی
laces
U
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
fret
U
گلابتون دوزی کردن اخم کردن
frets
U
گلابتون دوزی کردن اخم کردن
triskelion
U
سه ترکی
triskele
U
سه ترکی
Turkish
U
ترکی
triglyph
U
سه ترکی
turkism
U
اصطلاحات ترکی
turcism
U
کیش ترکی
turkish knot
U
گره ترکی
the turkish language
U
زبان ترکی
mogul lampholder
U
سرپیچ ترکی
turkism
U
اداب وسنن ترکی
Anatolia rug
U
فرش ترکی یا آناتولی
feather-boarding
U
[پوشش ترک ترکی با تخته]
feather boarding
U
پوشش ترک ترکی باتخته
kara
U
به معنای رنگ سیاه
[در زبان ترکی]
turki
U
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
turkic
U
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
carnation motif
U
طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
season cracking
U
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
sand crack
U
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
hook knife
U
چاقوی قلاب شکل
[جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
broidery
U
گل دوزی
taping
U
ته دوزی
overcast stilch
U
سر دوزی
Elibilinde
U
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
embroider
U
برودره دوزی
tapestries
U
ملیله دوزی
glare
U
چشم دوزی
conformator
U
فنرکلاه دوزی
applique
U
تکه دوزی
fancywork
U
توری دوزی
needle point
U
کانوا دوزی
glared
U
چشم دوزی
picot
U
قلاب دوزی
lining
U
استر دوزی
linings
U
استر دوزی
pointlace
U
ملیله دوزی
tapestry
U
ملیله دوزی
dress making
U
زنانه دوزی
embroidering
U
برودره دوزی
broidery
U
ملیله دوزی
patchery
U
پینه دوزی
filigree
U
ملیله دوزی
embroiders
U
برودره دوزی
netting
U
توری دوزی
embroidered
U
برودره دوزی
roping
U
طناب دوزی
couching
U
یکجورقلاب دوزی
passementerie
U
گلابتون دوزی
drawnwork
U
حاشیه دوزی
lacet
U
قیطان دوزی
sewing
U
حاشیه دوزی
glares
U
چشم دوزی
overcast stilch
U
پاک دوزی
patchwork
U
وصله دوزی
needle lace
U
کار سوزن دوزی
filigreed
U
ملیله دوزی شده
glare effect
U
اثر چشم دوزی
arras
U
پردهء قلاب دوزی
purfle
U
ارایش حاشیه دوزی
needlework
U
کار سوزن دوزی
sackcloth
U
پارچه کیسه دوزی
knotwork
U
یکجورسوزن دوزی یاقلابدوزی
candlewick
U
نخ پنبهای حاشیه دوزی
sackings
U
پارچه کیسه دوزی
ice wool
U
کرک قلاب دوزی
froufrou
U
حاشیه دوزی حشو وزوائد
cross stitch
U
بخیه دوزی بچپ وراست
arras
U
نقاشی طراحی قلاب دوزی
fourragere
U
بند قیطان دوزی شده
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
phoenix
U
مرغ آتشین
[سیمرغ]
[نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
soutache
U
حاشیه دوزی زری ویراق لباس
featherstitch
U
کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
rosette
U
پارچه ملیله دوزی روبان لباس
rosettes
U
پارچه ملیله دوزی روبان لباس
mechlin
U
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
accessory stitches
U
چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
needle work
U
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
U
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
caucasus
U
منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
symmetric knot
U
گره ترکی
[گره نامتقارن]
[که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
kepse motife
U
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
kanat
U
نوعی گلیم ترکی
[روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
Gabbeh
U
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
table carpet
U
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
needle point
U
سر سوزن سوزن دوزی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com