English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vaginicolous U ترشح کننده یاساکن نیام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquefacient U عامل موجب ترشح ترشح کننده
secretionary U ترشح کننده
actescent U ترشح کننده شیر
liquefacient U مایع ترشح کننده
gland U هر عضو ترشح کننده دشبل
glands U هر عضو ترشح کننده دشبل
suppuration U ترشح ریم ترشح چرک
endocrine U غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
sheaths U نیام
tunics U نیام
sheathes U نیام
ocrea U نیام
ochrea U نیام
fascia U نیام
vagina U نیام
vaginas U نیام
fascias U نیام
sheath U نیام
legume U نیام
sheathe U نیام
sheathed U نیام
tunic U نیام
scabbards U نیام
scabbard U نیام
tunicated U نیام دار
pods U تخمدان نیام
pod U تخمدان نیام
vaginicolous U نیام ساز
podded U نیام دار
tunicate U نیام دار
pod U تشکیل نیام دادن
pods U تشکیل نیام دادن
ocrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
ochrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
sprinkled U ترشح
sprays U ترشح
splash U ترشح
sprinkles U ترشح
spray U ترشح
transudation U ترشح
sprayed U ترشح
transpiration U ترشح
flux U ترشح
secretion U ترشح
spraying U ترشح
transudate U ترشح
leakages U ترشح
splashes U ترشح
spluttering U ترشح
splutter U ترشح
leakage U ترشح
spattering U ترشح
spatters U ترشح
splashing U ترشح
spattered U ترشح
spatter U ترشح
spluttered U ترشح
sprinkle U ترشح
splutters U ترشح
discharges U ترشح کردن
brights disease U ترشح بول
splattering U ترشح کردن
jakes U ترشح مدفوع
spattering U ترشح کردن
spattered U ترشح کردن
splatters U ترشح کردن
plash U ترشح کردن
anuria U قطع ترشح
splattered U ترشح کردن
spatters U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
internal secretion U ترشح درونی
discharge U ترشح کردن
salivation U ترشح بزاق
sprinkled U ترشح کردن
spoondrift U ترشح امواج
discharges U انفصال ترشح
splatter U ترشح کردن
actescence U ترشح شیر
spatter U ترشح کردن
secreting U ترشح کردن
he was splashed all over U سرتا پا ترشح شد
sprinkles U ترشح کردن
sprinkle U ترشح کردن
splashing U صدای ترشح
splash U صدای ترشح
splash U ترشح کردن
splash U دارای ترشح
spluttering U ترشح کردن
splashy U دارای ترشح
splashes U ترشح کردن
splutters U ترشح کردن
splashes U دارای ترشح
spluttered U ترشح کردن
splashing U ترشح کردن
secrete U ترشح کردن
galactopoiesis U ترشح شیر
secretes U ترشح کردن
splashing U دارای ترشح
splashes U صدای ترشح
splutter U ترشح کردن
secreted U ترشح کردن
lactate U شیر ترشح کردن
anuria U نقص در ترشح ادرار
lactogenic U موجب ترشح شیر
agalaxy U قلت ترشح شیر
agalactia U قلت ترشح شیر
pyosis U ترشح ریم چرک
salivated U بزاق ترشح کردن
salivating U بزاق ترشح کردن
salivates U بزاق ترشح کردن
salivate U بزاق ترشح کردن
paracholia U ترشح غیر عادی زرداب
sprinkles U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkle U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
exudate U ترشح التهابی برون نشست
sprinkled U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tuberculotoxin U مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
gastrin U هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mucus [secretion of the mucous membranes] U خلط [بلغم] [ماده لزج] [ترشح غشا مخاطی] [پزشکی]
phlegm [secretion in the airway during inflammation] U بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
acromegaly U رشد بیش ازاندازهء سرو دست و پا در اثر ترشح زیاد غدهء
yellow bile U مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com