Total search result: 201 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
word order U |
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
search and replace U |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
 |
 |
terming U |
جمله عبارت |
 |
 |
termed U |
جمله عبارت |
 |
 |
term U |
جمله عبارت |
 |
 |
restrictive U |
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده |
 |
 |
chronological U |
ترتیب زمانی وقوع |
 |
 |
rhyme scheme U |
ترتیب وقوع قوافی در بندشعری |
 |
 |
preordain U |
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن |
 |
 |
loop U |
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند |
 |
 |
loops U |
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند |
 |
 |
looped U |
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند |
 |
 |
equation of exchange U |
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V |
 |
 |
qualificative U |
کلمه یا عبارت توصیفی |
 |
 |
flags U |
بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود |
 |
 |
flag U |
بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود |
 |
 |
inserts U |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
 |
 |
insert U |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
 |
 |
inserting U |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
 |
 |
tongue twister U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
tongue-twister U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
tongue-twisters U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
functional shift U |
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری |
 |
 |
do U |
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید |
 |
 |
ended U |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
 |
 |
ends U |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
 |
 |
end U |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
 |
 |
labeling U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
label U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labels U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
labelled U |
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف |
 |
 |
parataxis U |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
 |
 |
tokens U |
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود |
 |
 |
token U |
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود |
 |
 |
wording U |
جمله بندی کلمه بندی |
 |
 |
affirmatory U |
کلمه اثبات عبارت اثبات |
 |
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
logogriph U |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
 |
 |
topic sentence U |
جمله سرسطر جمله عنوان |
 |
 |
qwerty keyboard U |
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی |
 |
 |
random processing U |
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده |
 |
 |
scheduled U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
schedule U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
schedules U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
collocation U |
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
prefixes U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
statute at large U |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
 |
 |
prefix U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
worded U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
word U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augment U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
marker U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augmented U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
markers U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augmenting U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augments U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
Persian rug U |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
 |
 |
to rime one word with another U |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
chain U |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
 |
 |
chains U |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
 |
 |
firing order U |
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح |
 |
 |
processor U |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
 |
 |
hypertext U |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
 |
 |
synonyms U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
syllable U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
syllables U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
lsb U |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
 |
 |
softest U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
softer U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
soft U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
batting order U |
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت |
 |
 |
soft U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softer U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softest U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
cycles U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycled U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycle U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
occurrence U |
وقوع |
 |
 |
occurance U |
وقوع |
 |
 |
occurence U |
وقوع |
 |
 |
far between U |
کم وقوع |
 |
 |
outbreaks U |
وقوع |
 |
 |
outbreak U |
وقوع |
 |
 |
occurrences U |
وقوع |
 |
 |
incidence U |
وقوع |
 |
 |
interjacency U |
وقوع در میان |
 |
 |
come off U |
وقوع یافتن |
 |
 |
scenes U |
جای وقوع |
 |
 |
centricity U |
وقوع درمرکز |
 |
 |
done U |
وقوع یافته |
 |
 |
chronological U |
بترتیب وقوع |
 |
 |
imminence U |
قرابت وقوع |
 |
 |
the scene is laid in paris U |
جای وقوع |
 |
 |
infrequency U |
ندرت وقوع |
 |
 |
presence U |
وقوع وتکرار |
 |
 |
localities U |
محل وقوع |
 |
 |
come through U |
وقوع یافتن |
 |
 |
recurrenge U |
وقوع مکرر |
 |
 |
incidence U |
تصادف وقوع |
 |
 |
bring to pass U |
به وقوع رساندن |
 |
 |
contingencies U |
احتمال وقوع |
 |
 |
locality U |
محل وقوع |
 |
 |
scene U |
جای وقوع |
 |
 |
rede U |
وقوع مصلحت |
 |
 |
frequencies U |
کثرت وقوع |
 |
 |
frequentness U |
کثرت وقوع |
 |
 |
under way U |
درشرف وقوع |
 |
 |
externality U |
وقوع درخارج |
 |
 |
frequency U |
کثرت وقوع |
 |
 |
contingency U |
احتمال وقوع |
 |
 |
carried U |
نشانه وقوع وام |
 |
 |
carries U |
نشانه وقوع وام |
 |
 |
red handed U |
حین وقوع جنایت |
 |
 |
carrying U |
نشانه وقوع وام |
 |
 |
trichromatism U |
وقوع درسه حالت |
 |
 |
prejudgment U |
قضاوت قبل از وقوع |
 |
 |
carry U |
نشانه وقوع وام |
 |
 |
imminency U |
وقوع خطر نزدیک |
 |
 |
imminence U |
وقوع خطر نزدیک |
 |
 |
allopatric U |
بتنهایی وقوع یافته |
 |
 |
failure logcing U |
ثبت وقوع خرابی |
 |
 |
alpha radiation U |
وقوع طبیعی پرتو |
 |
 |
accident proof U |
علت وقوع حادثه |
 |
 |
sentence U |
جمله |
 |
 |
sentence U |
جمله |
 |
 |
sentencing U |
جمله |
 |
 |
inclusive of <prep.> U |
از جمله |
 |
 |
including <prep.> U |
از جمله |
 |
 |
outright U |
جمله |
 |
 |
outrightly U |
جمله |
 |
 |
term U |
جمله |
 |
 |
among the rest U |
از ان جمله |
 |
 |
amongst U |
از جمله |
 |
 |
termed U |
جمله |
 |
 |
comprising <prep.> U |
از جمله |
 |
 |
sentences U |
جمله |
 |
 |
terming U |
جمله |
 |
 |
mongst U |
از جمله |
 |
 |
mark time <idiom> U |
منتظر وقوع چیزی بودن |
 |
 |
bring about U |
سبب وقوع امری شدن |
 |
 |
early event time U |
زودترین زمان وقوع یک واقعه |
 |
 |
venue U |
محل وقوع جرم یا دعوی |
 |
 |
hunch U |
فن احساس وقوع امری در اینده |
 |
 |
hunched U |
فن احساس وقوع امری در اینده |
 |
 |
hunches U |
فن احساس وقوع امری در اینده |
 |
 |
hunching U |
فن احساس وقوع امری در اینده |
 |
 |
venues U |
محل وقوع جرم یا دعوی |
 |
 |
latest event time U |
دیرترین زمان وقوع یک واقعه |
 |
 |
proviso U |
جمله شرطی |
 |
 |
provisos U |
جمله شرطی |
 |
 |
assignment statement U |
جمله جایگزینی |
 |
 |
an involed sentence U |
جمله پیچدار |
 |
 |
statement label U |
برچسب جمله |
 |
 |
totals U |
جمله سرجمع |
 |
 |
termed U |
جمله طیفی |
 |
 |
sentence fragment U |
جمله جزء |
 |
 |
clauses U |
جزئی از جمله |
 |
 |
executable statement U |
جمله اجرایی |
 |
 |
final term U |
جمله نهایی |
 |
 |
stochastic term U |
جمله تصادفی |
 |
 |
parenthesis U |
جمله معترضه |
 |
 |
one word sentence U |
جمله تک واژهای |
 |
 |
terming U |
جمله طیفی |
 |
 |
loose sentence U |
جمله بیربط |
 |
 |
term U |
جمله طیفی |
 |
 |
control statement U |
جمله کنترلی |
 |
 |
totalling U |
جمله سرجمع |
 |
 |
totalled U |
جمله سرجمع |
 |
 |
totaling U |
جمله سرجمع |
 |
 |
clause U |
جزئی از جمله |
 |
 |
residual term U |
جمله باقیمانده |
 |
 |
residual term U |
جمله پسماند |
 |
 |
middling U |
جمله مشترک |
 |
 |
declaration statement U |
جمله تعریفی |
 |
 |
definiens U |
جمله تعریفی |
 |
 |
error term U |
جمله خطا |
 |
 |
total U |
جمله سرجمع |
 |
 |
totaled U |
جمله سرجمع |
 |
 |
double talk U |
جمله دو پهلو |
 |
 |
verbiage [American English] U |
جمله بندی |
 |
 |
compound statement U |
جمله مرکب |
 |
 |
diction U |
جمله بندی |
 |
 |
word choice U |
جمله بندی |
 |
 |
period U |
جمله کامل |
 |
 |
sentence adverb |
قید جمله ای |
 |
 |
wording U |
جمله بندی |
 |
 |
term U |
جمله [ریاضی] |
 |
 |
mathematical term U |
جمله [ریاضی] |
 |
 |
choice of words U |
جمله بندی |
 |
 |
wordage U |
جمله بندی |
 |