English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structuring U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hypertext U سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه
format U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
formats U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
personal U ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
dress U ترتیب دادن
dresses U ترتیب دادن
sequences U ترتیب دادن
ordain U ترتیب دادن
ordains U ترتیب دادن
arrengement U ترتیب دادن
ordaining U ترتیب دادن
ordained U ترتیب دادن
to map out U ترتیب دادن
sequence U ترتیب دادن
marshaled U به ترتیب نشان دادن
marshaling U به ترتیب نشان دادن
To arrange (fix up) something. U ترتیب کاری را دادن
marshal U به ترتیب نشان دادن
adhibit U ترتیب دادن پذیرفتن
pre arrenge U از پیش ترتیب دادن
marshalled U به ترتیب نشان دادن
arranging U ترتیب دادن اراستن
arranges U ترتیب دادن اراستن
to arrange matters U ترتیب دادن امور
arranged U ترتیب دادن اراستن
arrange U ترتیب دادن اراستن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
marshals U به ترتیب نشان دادن
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
pre arrange U از پیش ترتیب دادن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
ranges U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
alphabetize U قرار دادن به ترتیب حروف الفبا
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
ranged U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
prints U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
print U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
printed U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
to dress a salad with mayonnaise U مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
replacing U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaced U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replace U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaces U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
managements U سازماندهی
management U سازماندهی
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
organizations U تشکیلات سازماندهی
organization U تشکیلات سازماندهی
deals U سازماندهی کردن
deal U سازماندهی کردن
management U هدایت یا سازماندهی
reorganising U سازماندهی مجدد
managements U هدایت یا سازماندهی
organisations U تشکیلات سازماندهی
reorganization U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
data set organization U سازماندهی مجموعه داده ها
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
database U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
databases U روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
dsorg U Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
HFS U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
hierarchical communications system U روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
segment U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segments U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
defragmentation U سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
scheduler U برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
realizing U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised U انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
roundest U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round U روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
directory U روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directories U روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
serialization U ترتیب
system U ترتیب
arrangement U ترتیب
orderliness U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
arrangements U ترتیب
collocation U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
ordering U ترتیب
arramgement U ترتیب
arrangment U ترتیب
immethodical U بی ترتیب
kelter U ترتیب
regvlarity U ترتیب
in series U به ترتیب
organizations U ترتیب
set up U ترتیب
sequences U ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
assortment U ترتیب
ordonnance U ترتیب
organization U ترتیب
orderless U بی ترتیب
organisations U ترتیب
sequence U ترتیب
respectively U به ترتیب
disorderly U بی ترتیب
catenation U ترتیب
lay out U ترتیب
arr U ترتیب
managements U ترتیب
anomalies U بی ترتیب
configurations U ترتیب
assortments U ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
anomaly U بی ترتیب
configuration U ترتیب
regularities U ترتیب
randomly U بی ترتیب
random U بی ترتیب
systems U ترتیب
ataxic U بی ترتیب
management U ترتیب
irregular U بی ترتیب
order U ترتیب
regularity U ترتیب
pial U بی ترتیب
layout U ترتیب وسایل
desultorily U بطور بی ترتیب
sequences U رشته ترتیب
tactics U نظم و ترتیب
descending sort U ترتیب نزولی
descending order U ترتیب نزولی
layouts U ترتیب وسایل
compose sequence U ترتیب ساختگی
critical assembly U ترتیب بحرانی
curialism U ترتیب دربارپاپ
runs U ترتیب محوطه
control sequence U ترتیب کنترل
orchestration U ترتیب هم اهنگی
untune U بی ترتیب کردن
connecting arrangement U ترتیب متصل
sequence U رشته ترتیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com