Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
sundial
U
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials
U
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
Look at the watch.
U
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine.
U
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time
U
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11.
U
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
multi board computer
U
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
U
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
daughter board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
spindle
U
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
U
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindles
U
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
standard time
U
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
plywood
U
تخته لایی تخته چند لا
planking
U
تخته پوشی تخته بندی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
synchronous
U
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise
U
مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock
U
ساعت از روی ساعت
plank
U
تخته تخته کردن
transmission
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
NIC
U
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
calendar
U
تقویم
evaluations
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
valuations
U
تقویم
desktop
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
calendars
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
ratings
U
تقویم
valuation
U
تقویم
rating
U
تقویم
calender
U
تقویم
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
estimating
U
تخمین تقویم
air almanac
U
تقویم هوانوردی
almanach
U
تقویم نجومی
assessments
U
تقویم براورد
assessment
U
تقویم براورد
estimates
U
تخمین تقویم
estimated
U
تخمین تقویم
appraiser
U
تقویم کننده
address calendar
U
تقویم نجومی
appraisable
U
قابل تقویم
calendars
U
تقویم ورزشی
evaluating
U
تقویم کردن
evaluates
U
تقویم کردن
evaluated
U
تقویم کردن
assessing
U
تقویم کردن
assesses
U
تقویم کردن
information processing
U
تقویم اخبار
estimate
U
تخمین تقویم
assessed
U
تقویم کردن
assess
U
تقویم کردن
julain date
U
تقویم ژولین
valuing
U
تقویم کردن
ephemeris
U
تقویم نجومی
values
U
تقویم کردن
value
U
تقویم کردن
apprises
U
تقویم کردن
ephermeris
U
تقویم نجومی
calendar
U
تقویم ورزشی
apprise
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
apprising
U
تقویم کردن
estimations
U
پیش بینی تقویم
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
kalendar
U
تقویم گاه نما
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
estimation
U
پیش بینی تقویم
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
entry
U
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
workgroup
U
برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
h hour
U
ساعت س
ticker
[colloquial]
[watch]
U
ساعت
clocks
U
ساعت ها
timepiece
U
ساعت
time-piece
U
ساعت
zero hour
U
ساعت س
horologii
U
ساعت
horologium
U
ساعت
hour ly
U
ساعت به ساعت
passionflower
U
گل ساعت
passion flower
U
گل ساعت
oclock
U
ساعت
clocks
U
ساعت
maypop
U
گل ساعت
Every so often . Every hour on the hour.
U
دم به ساعت
in hour's time
U
دو ساعت
clock
U
ساعت
clock
U
ساعت
timepieces
U
ساعت
clk
U
ساعت
timepiece
U
ساعت
hours
U
ساعت
timŠepiece
U
ساعت
clock generator
U
ساعت زا
self-esteem
U
ساعت
ticker
U
ساعت
horologe
U
ساعت
watch
U
ساعت
hourly
U
ساعت به ساعت
hour
U
ساعت
watched
U
ساعت
watches
U
ساعت
watching
U
ساعت
by my watch
U
ساعت من
Face of the watch .
U
صفحه ساعت
rush-hour
U
ساعت شلوغی
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
U
سر ساعت هشت
We will come at 8.
ما ساعت 8 میاییم.
rush-hour
U
ساعت پرمشغله
passion fruit
U
میوهی گل ساعت
kilowatt hours
U
کیلووات در ساعت
kilowatt hour
U
کیلووات در ساعت
hrs
U
مخفف ساعت
hr
U
مخفف ساعت
shot clock
U
ساعت مسابقه
alarm clock
U
ساعت شماطهای
alarm clocks
U
ساعت شماطهای
sundials
U
ساعت افتابی
daylight saving time
U
ساعت تابستانی
quarter hour
U
ربع ساعت
physiological clock
U
ساعت فیزیولوژیکی
system time
U
ساعت سیستم
four o'clock
U
ساعت چهار
sun dial
U
ساعت افتابی
game clock
U
ساعت ورزشگاه
half hour
U
نیم ساعت
hand glass
U
ساعت شنی
solar time
U
ساعت شمسی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
dutchmans
U
یکجور گل ساعت
horologer
U
ساعت ساز
watch maker
U
ساعت ساز
watchmaker
U
ساعت ساز
clock speed
U
سرعت ساعت
clock work
U
چرخهای ساعت
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
the two o'clock d.
U
توزیع ساعت دو
digital clock
U
ساعت رقمی
horary
U
ساعت بساعت
pph
U
تعدادصفحه در ساعت
lights out
U
ساعت خواب
real time clock
U
ساعت بلادرنگ
man hour
U
نفر ساعت
man hours
U
نفر در ساعت
mean time
U
ساعت متوسط
moon dial
U
ساعت مهتابی
navy time
U
ساعت دریایی
kwh
U
کیلووات- ساعت
sext
U
نماز ساعت شش
horology
U
ساعت سازی
hour glass
U
ساعت ریگی
sandglass
U
ساعت ریگی
in the space of an hour
U
بفاصله یک ساعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com