Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unbiased
U
تحت تاثیر واقع نشده
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
U
تحت تاثیر واقع شدن
pneumatolysis
U
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
influence line
U
خط تاثیر
influenced
U
تاثیر
hank
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
influences
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
effect
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
influxes
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
effected
U
تاثیر
efficiency
U
درجه تاثیر
coefficient
U
ضریب تاثیر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
coefficients
U
ضریب تاثیر
impresses
U
تاثیر کردن بر
influences
U
تاثیر کردن بر
impress
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
efficacy
U
درجه تاثیر
afair
U
تاثیر کردن
inductive influence
U
تاثیر القائی
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
impressing
U
تاثیر کردن بر
after-effect
U
تاثیر بعدی
after-effects
U
تاثیر بعدی
touched
U
تحت تاثیر
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
size effect
U
تاثیر اندازه
influencing
U
تاثیر کردن بر
aerating
U
در تحت تاثیر
efficacity
U
تاثیر سودمندی
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
influence value
U
ارزش تاثیر
influence value
U
ضریب تاثیر
efficacity
U
درجه تاثیر
field effect
U
با تاثیر میدانی
impressional
U
تاثیر کننده
impressionability
U
تاثیر پذیری
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
aerates
U
در تحت تاثیر
impressible
U
تاثیر پذیر
effectiveness
U
میزان تاثیر
aerate
U
در تحت تاثیر
effectiveness
U
تاثیر بخشی
influenced
U
تاثیر کردن بر
bear
U
تاثیر داشتن
bears
U
تاثیر داشتن
influence
U
تاثیر کردن بر
aerated
U
در تحت تاثیر
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
action
U
تاثیر اثر جنگ
actions
U
تاثیر اثر جنگ
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
alcoholize
U
تحت تاثیر الکل دراوردن
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
bacterize
U
تحت تاثیر باکتری قراردادن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
austral
U
تحت تاثیر باد جنوبی
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something
U
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
indeed
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
substantially
U
در واقع
bestead
U
واقع
situate
U
واقع در
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
situates
U
واقع در
As it were
U
در واقع
situated or situate
U
واقع
situating
U
واقع در
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
dichasial
U
واقع در دو طرف
dereism
U
واقع گریزی
situated or situate
U
واقع شده
flight from reality
U
واقع گریزی
vega
U
نسر واقع
vanward
U
واقع درجلو
to come to pass
U
واقع شدن
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
superjacent
U
واقع درفوق
alpha lyrae
U
نسر واقع
sublunar
U
واقع در زیرقمر
axile
U
واقع درمحور
subjacent
U
واقع در زیر
transpontine
U
واقع در انسوی پل
capsulate
U
واقع درکپسول
centric
U
واقع درمرکز
postern
U
واقع درعقب
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
osculant
U
واقع شونده
located inside
U
تو واقع شده
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
it lies on the east of
U
در خاور واقع
intramontane
U
واقع در کوهستان
intradermic
U
واقع در زیرپوست
initiatory
U
واقع در اول
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
extraception
U
واقع نگری
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
intradermal
U
واقع در زیرپوست
shipside
U
واقع در کنارکشتی
haemal
U
واقع درسوی دل
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
procephalic
U
واقع در جلو سر
precordial
U
واقع در پیش دل
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
initialing
U
واقع در اغاز
realistic
U
واقع بین
realistic
U
واقع گرایانه
nether
U
واقع در پایین
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
occur
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com